روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۵۴ مطلب با موضوع «همسرانه» ثبت شده است

  

بهت گفتم تو وبلاگم واست مینویسم گاهی. شاید بعدترها زنده بودم ارشیوش رو دادم خوندی بفهمی چقدر ب قلب من خنجر زدی. حالا راحت میتونم بهت بگم اره حس مسئولیت پذیری یا هرچی ندارم اره ندارم. همیشه من مقصر نبودم. تو هم مقصر بودی .
یهو بی مقدمه حرفمون شروع شد بیشتر من حرف زدم و تو گوش دادی. اولش نمیخاستی گوش بدی.

گفتی دیگه چکار کنم این همه کار کردم. تو خودت خیلی خوبی خیلی محبت میکنی؟؟؟؟؟؟

گفتم درمورد من ک اره قبلا میکردم محبت اما حالا نمیتونم دیگه واقعا واقعا نمیتونم نه اینکه نخوام . میخام ولی نمیتونم پس باید تو ده برابر قبل تلاش کنی و درمورد اینکه چکار کردی . چکار کردی بگو؟ اینکه روزی 3   4 ساعت میری سرکار واسه من نیست مجرد هم بودی میرفتی.

گفتی صبحا برات صبحونه درست میکنم. این محبت نیست. کمکت میکنم تو همه چیز

گفتم اره هست ولی ی بار ب نونی ک اورده بودی دست زدم تندی گفتی دست نزن نون خودمه
گفتی اره ببخشید من اونجا اشتباه کردم

گفتم محبت هم بکنی دیگه مثل قبل نمیشینه تو قلبم . چون پر از زخمش کردی جای سالم نداره. یه کمی هم اگر ی روز خوب باشی باهام تو 24 ساعت بعدش خودت خرابش میکنی با یه حرف بد با یه توهین یه تحقیر یه دعوا اذیتم میکنی. محبت بخای بکنی ک بشینه تو دلم باید ده برابر قبل تلاش کنی و اگر خرابش کنی از نقطه صفر هم من عقب تر میرم. میشم منفی. و دوباره باید خیلی بیشتر تلاش کنی. مثل گاو نومن شیرده ای محبتم بکنی خودت خرابش میکنی

میگه ولی من زنمو خیلی دوست دارم
میگم مشکل همینه دیگه تو یه مردی با تفکرات سنتی هستی ک فکر میکنی ادم باید زن و بچش رو دوست بدارد و زنتو دوست داری حالا اکرم و اعظم و شهین و مهین هم زنت بودن بازهم دوستشون داشتی چون تو زنت رو دوست داری. تو همیشه میگی *من زنم رو دوست دارم*. نمیگی من *مریم* رو دوست دارم. دوست داشتنت وقتی درسته ک این مریم رو حتی اگر زنت نبود تو خیابون میدیدیش بازهم دوستش داشتی. نه صرف اینکه زنته. برفرض هم ک مریم رو دوست داشته باشی اصلا صرف نظر از اینکه زنت هست یا نه. یه جمله ای هست میگه .

 " اگر عاشق کسی هستی بهش نگو متاسفم. " . میدونی ینی چی . ینی وقتی عاشق کسی هستی انقدر اون آدم برات مهمه ک هرگز ناراحتش نمیکنی که بعدش بخای بگی متاسفم ببخشید.
اینکه قلبم کی باهات صاف بشه رو نمیدونم چقدر طول بکشه

میگی : عزیزم صافی بزاری صاف نمیشه 😅 ؟
منم میخندم ولی بازهم بهت تاکید میکنم حرفامو جدی بگیری
میگم اون موقع قبلا من این همه نامه برات نوشتم ولی تو جدی نمیگرفتی فکر میکردی زندگیه دیگه میگذره. نامه ها روببین تا یادت بیاد چقدر از تنهایی هام برات گفتم اون موقع که ی دختر 21 ساله بودم و چقدر راحت میتونستی ب دستم بیاری. حالا جدی بگیر . نمیدونم دیگه چی باید بگم ک جدی بگیری حرفامو و بدونی چقدر مهمه. و اینو باور کنی ک ما فقط زیر سقف هستیم همین و زندگی نمیکنیم باهم . این راه سخت و طولانیه تو مردش هستی یا نه ؟؟ تو باید خیلی تلاش کنی و خسته نشی برا جبران همه خنجرهایی ک فرووکردی تو قلبم.
میگی : میدونی همین خیلی خوبه ک میای بهم میگی این حرفارو

میدونی ، منم میدونم هر از گاهی یهو باز شدن درددلم برات خوبه .اما واقعیتش اینکه اطمینان ندارم. و میدونم فقط در حد حرف زدنه ک تلاشمو کرده باشم و بهت اخطار داده باشم ک بعدا مدیون خودم نشم. و میدونم ک همین تغیرات بیشتر از یک هفته دوام نمیاره و دوباره همه حرفامون یادت میره
............................
صبح روز بعد:
نخود و لوبیا خیس کردم گوشت هم اماده گذاشتم ابگوشت نهار درست کنم. صبح عجیب خوابم میاد و با اینکه شب زود خوابیدم اما هرکار میکنم چشمام باز نمیشه برا بار گذاشتن آبگوشت
اروم صدام میزنه : من ابگوشت رو باز گذاشتم سیب زمینی و پیاز هم بهش کردم
میره سرکار. ساعت 12 هست ک زنگ میزنه : سلام عزیزم خوبی. من دارم میرم فروشگاه چیزی لازم داری بگو بخرم. لیست چیزای مورد نیاز خونه رو پیامک کن.
فعلا ک یادشه😆

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۸ ، ۱۹:۴۳
مریم بانو

  

میدونی من حرف زدن اون زن و مرده رو نخواستم
اونم خوبه چه بدی داره
ولی اونو نخواستم
یه حرف زدن معمولی هم تو نداری با من
خیلی از حرفامون با تندیه
بهت میگم سفره رو تازه شستم برنج نریز تو سفره
با ناراحتی میگی میزاری ی لقمه غذا بخورم حالا
همش دعوا داری انگار باهام
بهت میگم چرا اینجوری میکنی چرا انقدر همیشه عصبی هستی
میگی دست خودم نیست نمیتونم
اخه مگه میشه ادم دست خودش نباشه

وقتی باهات حرف میزنم خیلی وقتا حتی نگاهمم نمیکنی اصلا نمیفهمی چی دارم میگم. مثلا ی حرفی میزنم بعد تو ی سوال خیلی بی ربط میپرسی مثلا درمورد کارت

من میخواستم وقتی حرف میزنم نگام کنی. بهم توجه  کنی
من میخاستم باهم خوب حرف بزنیم. نه حرفهای عاشقانه. ولی تو حرفامون دعوا تندی نباشه. حداقل معمولی حرف بزنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۰۰:۰۵
مریم بانو

دلم درد میکرد

میرم سونوگرافی

شروع میکنه به چک کردن و مثل همیشه میگه ؛پر از فولیکول های متعدد با سایز های فلان و فلان؛

این یعنی آیودی من یه میلیمترم تکون بخوره و یه قطره اسپرم بریزه حامله شدم و تماااام

و آیودی بازهم تکون خورده

ابعاد رحم میگه ۷ در ۶ در ۵ میلیمتر :| و آیودی ۳ میلیمتر از جای مناسبش اومده پایین تر :|

باید فولیکول هامو بفروشم فکر کنم devil

 

پیش نوشت: فطایر یه غذای عربیه . من کلا به غذای ملل علاقه مندم و خیلی دوست دارم بخورمشون و تجربه جدیدی از غذا داشته باشم. قیمت فطایر اصلا گرون نیست. الان از ۳۰۰۰ تومن هست تا گرونترینش پیتزا فطایر مرغ و گوشت میشه ۱۴ تومن.

 

اومدیم خونه سر سفره همه بودند. بهش گفتم بلاخره از اون غذا فروشیه یه فطایر گرفتم و خوردم

گفت خوب کردی خیلی خوشمزه است

گفتم مگه خوردی

گفت آره ی بار اونجا تو کلاس داشتی منتظرت بودم گرسنه ام شد خریدم خوردم

گفتم عقد کرده بودیم از جلوی این غذافروشی رد شدیم اون موقع تازه زده بود بهت گفتم وای من آروزمه بشینم حسابی از غذاهای این بخورم. تو هم گفتی آره ی بار میایم مخوریم. و سالها گذشت و گذشت و هیچ وقت نرفتیم اونجا ولی هربار که از جلوش رد شدم این برام تداعی شد . خیلی وقتها هم گرسنه بودم ولی نخریدم غذا ازش چون همیشه این تو دلم بود که تو یه روزی میخری بلاخره. ولی امروز به خودم گفتم بسه دیگه سالهاست دوست داری مزه ی فطایر رو بچشی و همش صبر کردی . بخر برا خودت. و رفتم و خریدم و خوردم

اینجاش ک رسیدم خندید گفت میخرم برات

گفتم حالا دیگه. دیگه لازم ندارم خودم خریدم برا خودم تو هم ک خودت خوردی قبلا.

ی کمی ک گذشت گفت عوضش نمیگی اون روزی ک من خریدم و خودم خوردم تورو اونجا آورده بودم و کلاس ب خاطر تو منتظر بودم. عوضش نمیگی ک اون دوباری که گفتی ساندویچ زبان میخای من چقدر گشتم تا برات پیدا کردم و برات خریدم

هیچی نمیگم

راست میگه

نمک نشناسم. خوبی هاش رو نمیبینم زوم میکنم رو بدی هاش

 

 

فطایر چیز خوشمزه ای بود :)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۸ ، ۱۸:۴۰
مریم بانو

 

دو هفته پیش :

 

خونه را جارو برقی کشیدم خواب بود
بیدار شد
گفت پس شام با من
با تکه های کوچیک مرغ داخل فریزر شام خوشمزه ای درست کرد
.....
صبح جمعه از خواب بیدار شدم، دخترک را با ماساژ و مهربونی از خواب بیدار کرد
صبحانه را تا خواب بودم اماده کرده بود؛ مثل هر روز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۳۶
مریم بانو

اومده تو آشپزخونه میگه ( یادم نیست ی سوالی پرسید)

خندیدم بهش گفتم از اون یکی زنت بپرس

خیلی جدی میگه : من اگر بخام ی زن دیگه بگیرم اول به زن خودم میگم. بعدش طلاقش میدم بره پی زندگیش. بعدش میرم با یکی دیگه. اینجور نیستم ک خیانت کنم به زنم.

مسخره بازی میکنم و بحثو عوض میکنم...


مستیم بدان حد که ره خانه ندانیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۳۳
مریم بانو

خواب بد دیدم
میان تعقیب و گریز و فرار از ادم قاتل و نجات خانواده ام خصوصا مامانم ک میفته و پاش در میره و فداکاری من ک ببریدش تا من مشغولش کنم این قاتل روانی ...
از خواب میپرم
میرم نزدیکش اروم دم گوشش میگم خواب بد دیدم...
هیچ عکس العملی نداره فکر میکنم خوابه یهو تکون میخوره میفهمم بیداره
میگم تو بیداری و هیچکاری نکردی و خودتو بخاب زدی
روشو میکنه بهم میخنده
عصبانی میشم
دستشو میاره بغلم کنه
دور میشم
میگه خب ببخشید نشد خابالو بودم
تکرار میکنم : تو شنیدی چی گفتم و هیچ کاری نکردی
میگه خب الان میکنم
تقلا میکنه بیاد نزدیک
اما دیگه نه چشمام باز میشه واسه دیدنش نه بالشتی ک تو بغلمه رها میشه
بازم میگه ببخشید و بازهم تلاشهاش نافرجامه برا بغل کردنم
میگم محبت باید از تو قلب آدم بجوشه نه اینکه من بگم و تو بکنی، محبت بود همون موقع ک اومدم دم گوشت گفتم خواب بد دیدم میامدی طرفم نه اینکه خودتو بخواب بزنی تا خودم بگم بیداری و هیچ کاری نمیکنی، محبت باید خود بخود از تو قلب آدم بجوشه
میگه من دوستت دارم مریم
تکرار میکنه اسممو مریم مریم مریم ببین بیا گفتم دیگه ببخشید ببخشید
سکوتم و سکوتم و سکوت
میبینه ک هرکار میکنه بیفایده است
میگه صبحانه درست کنم باهم بخوریم
میگم نع
میگه پس درست میکنم هروقت خواستی بخور
بلند میشه و میره تو آشپزخونه

مثل مورچه ای ک یک متر از دیواری را میره بالا و یهو یکی دو تا قطره روغن میریزه و دیوار لیز میشه و دو متر می افته پایین...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۱۳
مریم بانو

میخام بهت بگم با من خوش اخلاق باش و قشنگ حرف بزن نه مثل ی آدم سربار زندگیت

ولی فکر میکنم مگه خودم چقدر خوش اخلاقم یا قشنگ حرف میزنم باهات

سعی میکنم 

نمیتونم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۵۸
مریم بانو

ساعت 8 امروز 26 تیرماه
یکساعته ک دنبال اتوبوس هستم برگردم. گرممه
شلوغه اتوبوس ها گرون میگیرن رفتم دفتر مدیریت شکایت کردم زنگ زدم 137 شکایت کردم زنگ زدم سازمان بازرسی شکایت کردم
ساعت 7:15 زنگ زدم ب علی بهش گفتم مامانم مهمون داره برو دنبال دخترک و ببرش پارک
گفت باشه.
ساعت 8 زنگ میزنم ب مامانم ک بهش خبر بدم هنوز ماشین پیدا نکردم. میفهمم دخترک هنوز خونه است
زنگ میزنم ب علی میگم قرار بود بری دنبال دخترک ساعت ک 8 شده کلاسش ساعت 7:45 بود
بد حرف میزنه باهام مثل همیشه اومدم دیگه چکار داری ترافیک بود رفتم ویزیت و.....
تو تلفن هاش باهام بد حرف میزنه انگار میخا  زودتر قط کنه دعوا داره
تا مجبور نباشم بهش زنگ نمیزنم
خوبی : هر روز صبح صبحانه اماده میکنه خودش میخوره و من خابم و برا منم میزاره. اینجوری وقتی از خواب بیدار میشم صبحانه دارم برای خوردن
بغل نمیکنه بوس نمیکنه تا وقتی بخاد بکنه
بغل نمیخوام بوس نمیخوام. ولی اونم نمیکنه
شهوتش ک میزنه بالا مهربون میشه بهم میگه عشقم دوست دارم، من گاهی باهات بد حرف میزنم اما تو دلم دوست دارم،

 تلاش میکنه من لذت ببرم ولی خیلی هم براش مهم نیست، چون وقتی میبینه لذت نمیبرم بازم کار خودشو میکنه، وقتی میبینه نمیخام با حرفاش ک عزیزم و تو منو هوسی میکنی و..... میخاد خیلی زیرپوستی ب خواسته خودش برسه
نمیخام بهش بدم با تمام وجودم نمیخام بهش بدم، حالم بد میشه وقتی میکنه دوست دارم فرار کنم
خوبی: من ادم تمیز و مرتبی نیستم و دستپخت خوبی هم ندارم
بابت تمیز نبودن خونه و اماده نبودن غذا دعوا نمیکنه
گاهی شاید سرکوفت بزنه واسه خونه ، وقت هایی ک ی چیزی گم میکنه
خودش گاهی ک میبینه من کار دارم غذا درست میکنه
و اگر من کار داشته باشم غذای حاضری میخوریم

اون این طور بزرگ شده که زنش را بااااید دوست داشته باشه
صرف نظر از اینکه زنش کی باشه
همیشه بهم میگه تو زنمی دوست دارم
نمیگه تو مریمی دوست دارم
اون منو دوست نداره، زنش رو دوست داره....

..............

27 تیر

 

از دید تو همیشه من مقصرم
هیچ وقت پشتیبان نبودی تو حوادثی ک ناراحتم کرده
خانمه زنگ زده نوبت گرفته برا اپلاسیون اما نیامده
میگی خب بلاخره شاید کاری براش پیش اومده نتونسته بیاد؛ خود تو تا حالا برات پیش نیومده
یعنی حتی در مقابل ادمی ک نمیشناسیمش اصلا؛ بازم اون مقصر نیست بازم طرف من نیستی
حتی کسیو ک نمیشناسی، حتی تمام راننده های خیابون  با رانندگی بد همیشه من مورد شماتت بودم ک درست از خیابون رد نمیشم؛ ی بار نشد طرف من باشی بگی اون راننده مقصره ک بد رانندگی کرده
خیلی جاها در مواجه با خیلی کسا دیدم ک تو طرف من نیستی
شاید طرف اونا هم نبودی
اما مهم اینکه طرف من نبودی؛ دفاع از من نکردی
همیشه خودت رو مقابلم گذاشتی همیشه منو رفتارهای منو و کارامو مقصر دونستی، همیشه گفتی تو اگر این کارو نمیکردی یا اونجور نبودی اینطورم نمیشه

ی کمم طرف من باشی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۸ ، ۲۲:۲۸
مریم بانو
میدونی بعضی وقتا حالم ازت بهم میخوره
از اینکه بشینم جلوت حرف بزنیم از اینکه نگات کنم. رومو برمیگردونم نبینمت
بغضم ترکید جلوی مامور پارک. وقتی گفت روی چمن ها نشینید، وایسادم جلوش با بغض و گریه ای که نمیشد جلوشو بگیرم بهش
گفتم یکساعته دنبال جا پارکیم حالا نمیخام رو سنگ بشینم چون باسنم درد میگیره میتونی بیا با برانکارد ببرم
نگام کرد بامکث و اروم گفت باشه بشین. رفت
اگر اخلاقت زبونت بهتر از این میبود؛چقدر همه چیز فرق میکرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۸ ، ۰۰:۳۵
مریم بانو

دیروز نوشت :

نمیدونم اصلا ارزش داره یا نه
وقتی ب این فکر میکنم به در فلاکس به سوئیچی ک گم کردم ب وقتی که گفتی " مریم خانم سوئیچی ک گم کردی پرسیدم گفتن صدهزارتومنه" به رفتارت حرفات
اره منم خوب نیستم رفتارم بده. ب این چیزا ک فکر میکنم میگم ارزش نداره
ولی وقتی فکر میکنم ک خب من چکار کردم برا بهتر شدن شرایط . فکر میکنم ب زن و شوهری . میگم ارزششو داره

خلاصه نمیدونم
ولی ب ی چیزی مطمئنم. اینکه واسه تو نمیکنم.
واسه خودم میکنم
واسه اینکه دلم ی خانواده شاد میخاد

.............


الان نیمه شب


تولد برگزار شد خوشحال بودم

ولی ی چیزی رو مطمئنم و اون اینکه غم ناشناخته ی بعدش

 بیشتر

 عمیق تر و 

واقعی تر 

از اون دو سه ساعت شادی بود.

..........


طبعا باید تعریف کنم. البته خیلی خسته ام

از دیروز هماهنگی ها را انجام دادم وسایل مورد نیاز را خریدم

از از صبح مشغول پخت کیک و شیرینی و اماده کردن وسایل


ساعت 5 رفتم 

علی هم ی ماموریت غیرمنتظره براش پیش اومد و من نتونستم اون برنامه ی دونفره مون را اجرا کنم برا تولدش

اول کمی تزئین کردم و منتظر بقیه با دخترک شدیم.

در بدو ورود با شربت ابلیموی خنک ک از صبح تو فریزر گذاشته بودم پذیرایی کردم و با ی مدل کیک های تک نفره ک با ساندویچ ساز درست کرده بودم

بعد از گذشت یک ساعت و بازی بچه ها و حرف زدن ماها با برش های خربزه ک از قبل اماده کرده بودم و سلفون پیچ کرده بودم پذیرایی کردم از مهمان ها

ساعت 8 بود ک علی رسید

فشفشه ابشاری گذاشته بودم توی خیابون جلوی در رستوران براش روشن کردم و با دخترک از وسطش رد شدن.

کیک را گرفتیم و رفتیم پیش بقیه بعد تبریکات و عکس و اینا کیک را برش زدم و همراه قهوه و شیرکاکائو برای مهمانها سرو کردم. بعدش مرغ سوخاری برای شام

تا 9 اونجا بودیم دیگه 9 جمع کردیم وسایل و تولد تمام شد

علی خوشش اومده بود و راضی بود

درسته ک ب تولد دو نفره ک اولش ترتیب دیده بودم نرسید و اخریم میهمان در اخرین ساعت حضور بود. ولی مثبت نگاه میکنم و بلاخره ماموریت پیش میاد

خوب بود و خوش گذشت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۸ ، ۰۱:۰۲
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید