روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

علی هم ناراضیه ولی نمیدونم چرا چیزی نمیگه. فقط وقتی عصبانی میشه میگه. و آدم موقع عصبانیت حرفای ته ته دلشو میزنه...

یا میخواد خودشو گول بزنه

مثل آهنگ شادی که الان دارم گوش میدم و میشه باهاش گریه کرد با اینکه آهنگ شادی داره ولی غمیگنه آدمو گریه میندازه حتی

نمیدونم من بیشتر اشتباه کردم تو این زندگی یا علی

نمیدونم من بیشتر نقش داشتم در روند پیشبرد این زندگی یا علی

نمیدونم من ناراضی ترم یا علی....

نمیدونم من تنهاترم یا علی...

دیگه چه اهمیتی داره وقتی باید تلاش کنیم برای درست شدن و هیچکدوم تلاش نمیکنیم.........

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۳۸
مریم بانو

.....

در قفله....

همه درها بسته است.....

در این تنهایی .....

.......

دیرگاهی‌ست در این تنهایی

رنگ خاموشی در طرح لب است

بانگی از دور مرا می‌خواند

لیک پاهایم در قیر شب است

........................

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۲۱
مریم بانو

ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای

حسن تو جلوه می‌کند وین همه پرده بسته‌ای

خاطر عام برده‌ای خون خواص خورده‌ای

ما همه صید کرده‌ای خود ز کمند جسته‌ای

از دگری چه حاصلم تا ز تو مهر بگسلم

هم تو که خسته‌ای دلم مرهم ریش خسته‌ای

گر به جراحت و الم دل بشکستیم چه غم

می‌شنوم که دم به دم پیش دل شکسته‌ای
----------------------------------------------------------------------------------
بعدا نوشت: جمعه 2 بامداد: خاله نرگس اومد . برعکس اینکه همش میگفتم خداکنه نیاد و مهمون بازی حوصله ندارم. ولی چه حس خوبی بود نمیدونم بخاطر چی البته میدونم به خاطر چی بود ..... و شاد شدم از اومدنش خیلی منو و همه را خندوند لپام درد گرفت از بس خندیدم.
خونه مون را فروختیم 😐
پیگیری کردیم دنبال خونه مدتیه رصد میکنیم. اما دایی گفت از نظر اقتصادی خونه نخرید. مغازه بخرید که پیشرفت کنید و با یه تیر چند نشون بزنید هم کار درست میشه برا علی هم قسط نمیدیم دیگه.
و علی راضی شد 
و من میدونم که راست میگه و با اینکه میدونم اما تصور اینکه بازهم سالها تو این زیرزمین موندگار بشیم انگار به قلبم چنگ میزنه😢😭😭
تمام تصوراتم از خونه جدید ریخته شد تو چاه توالت و تصمیم بر این شد که بگردیم دنبال مغازه.....
بازهم موندن تو این خونه ... یکی انگار قلبم را چنگ میزنه. به طور عجیبی از اینجا بدم میاد از تک تک دیوارهاش بدم میاد هیچ وقت استقلال یک خانواده را اینجا حس نکردم. هیچ چیز اینجا مطابق میل من نبود و نیست.😟😟😟😔😔😔

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۲۶
مریم بانو
نگاه میکنم به اطرافم 
فکر میکنم من بدترم یا دختری که ماه هاست با پدرش حرف نزده و پدرش را تلکه میکنه تازه من برخلاف میلم باید بشم واسطه این تلکه کردن
من بدترم یا زنی که هیچ وقت طرف شوهرش نیست
من بدترم یا .....
انگار من بدترم و گاهی هم با ارفاق مساوی

چراغ قرمز میشه کنارم یه جیلی توقف میکنه زنی پشت فرمونه که داره با دخترش ک صندلی عقب نشسته حرف میزنه چشماش پر از عشقه میخنده شاده نگاهش می افته ب من ک خیره خیره نگاش میکنم ....
چراغ سبز میشه.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۲
مریم بانو

با 50 تومن
میتونستم یه شال بخرم تازه 35 هم اضافه میامد
میتونستم 10 تومن روش بزارم از اون مغازهه پالتو بخرم
میتونستم اون کفش زرشکی ای که خوشم اومد بخرم
میتونستم اون کیف را بخرم تازه 20 تومنم اضافه میامد

ولی خب هیچ کدوم از اینا را نخریدم به جاش کلی مضطرب شدم و فکر و خیال و..... اخرش 50 تومن خرج کردم تا خیالم راحت بشه
و خب شد

ولی آخه 50 تومن پول بی زبون رفت

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۲۴
مریم بانو

جای آن دارد که چندی هم ره صحرا بگیرم

سنگ خارا را گواه این دل شیدا بگیرم

مو به مو دارم سخن ها نکته ها از انجمن ها

بشنو از سنگ بیابان

بشنوید ای باد و باران

با شما همرازم اکنون

با شما دمسازم اکنون

شمع خود سوزی چو من در میان انجمن

 گاهی اگر آهی کشد دل ها بسوزد 

یک چنین آتش به جان مصلحت باشد همان

با عشق خود تنها شود تنها بسوزد

من یکی مجنون دیگر در پی لیلای خویشم

 عاشق این شور و حال عشق بی پروای خویشم

تا بسویش رهسپارم سر زمستی برندارم

من پریشان حال و دلخوش با همین دنیای خویشم

جای آن دارد که چندی هم ره صحره بگیرم

سنگ خارا را گواه این دل شیدا بگیرم

.............



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۰۴
مریم بانو

خوابم نمیبرد...حساب قهوه های تلخی که نوشیده ام را ندارم.
بازهم مینوشم شاید این بار فال ته فنجانم حرف هایی شیرین برایم بگویید
.....
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

همه اندیشه ام اندیشه فرداست

وجودم از تمنای تو سرشار است

زمان در بستر شب خواب وبیدار است

هوا آرام ، شب خاموش ، راه آسمان باز

خیالم چون کبوتری وحشی می کند پرواز

رود آنجا که می بافند کولی های جادو ، گیسوی شب را

همان جاها، که شب در رواق کهکشان ها عود می سوزند

همان جاها، که اخترها ، به بام قصرها ، مشعل می افروزند

همان جاها، که راهبانان معبدهای ظلمت نیل می سایند

همان جاها، که پشت پرده شب ، دختر خورشید فردا را می آرایند

همین فردای افسون ریز رویائی

همین فردا که راه خواب من بسته است

همین فردا که روی پرده پندار من بیدار است

   همین فردا ، همین فردا.......

.....من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

زمان ، دربستر شب ، خواب و بیدار است

سیاهی تار می بندد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۵
مریم بانو

همیشه فکر میکردم من باید بلاخره یه روزی یه جای یه آدمی مهمی باشم. کوچیک بودم خیلی کوچیک شاید 14 سال یا کمی کمتر یا بیشتر. خواب دیدم به یه مهمونی دعوت شدم ک به خاطر من ترتیب دیده بود. وقتی وارد شدم دیوار ها پر بود از کاغذ و پوستر هایی ک روی تمامشون 1 جمله تکرار میشد:

"بدان که تا ما در این جهان هستیم، تو را و لطف تو را فراموش نخواهیم کرد"

هیچ وقت این خواب یادم نرفت. دقیق دقیق هنوز یادمه بعد از قریب 15 سال.

یادمه ک بعد از دیدنش و روزهای بعد چه خوشحال بودم.

و هیچ وقت یادم نرفت. بدان که تا ما ......

همیشه فکر میکردم کی کجا چکار یعنی راستشو بخوای همیشه فکر میکردم تا قبل از 7 میلیمتری. 

فکر میکردم من کی ام من کی ام که برای یکی انقدر مهم ام من کی ام که یه کاری باید بکنم ک کار خاص باشه که ال باشه و بل باشه و ..... هیچ وقت نفهمیدم.... نفهمیدم که برای چی انقدر مهم بودم تو خواب.... فقط تو خواب.فقط

ما را همه شب نمی برد خواب....



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۵۳
مریم بانو

گاهی فکر میکنم دخترک چه قدر ب من نیاز داره. و تا کی؟؟؟

وقتی منو میبوسه روزی 100 بار و میاد میگه مامان دوستت دارم مامان میدونی من عاشقتم....

کاش دخترک نبود.....

دیگه کسی نبود به من نیاز داشته باشه دیگه کسی نبود پاگیرم کنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۰۲
مریم بانو

سوالی ک جواب ندادم ولی میدم

همش یه حسی نکنه اینکار نکنه این حرف نکنه این نکنه اون ....

من چه زنی ام اخه شاید بلد نیستم از اینا ک ملت میگن زنانگی ها

بلد نیستم زنانگی کنم کاش منم بلد بودم مث خیلی ها دیگه.

همش بدو ام

هیچ کس منو نمیخواد


خدا میداند

گاهی دلم میخواهد

دست خودم را بگیرم

فقط بروم

یک جای دور

خیلی دور

دورتر از دورها


مثل هواپیمایی ک سقوط میکنه تو یه جزیره پنهان مثل لاست. هواپیمایی ک تنها سرنشینش من باشم


خوابم میاد

________________

بعدا نوشت: خوابم نمیبرد . 2 بامداد


بعدا نوشت: خوابم نمیبرد 4 بامداد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۴۴
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید