روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

رفته بویدم دستشویی با دخترک تو دستشویی فشار اب زیاد شد ناراحت شد منو زد دستش خورد تو چشمم

منم برا اینکه بفهمه نباید این کارو بکنه چشممو گرفتم و دیگه باهاش حرف نزدم

از دستشویی اومدیم بیردن یه دستمال کاغذی و چسب برداشتم و روی چشمم زدم

مامانم پرسید چی شده

دخترک گفت نمیتونه حرف بزنه

مامانم پرسید چرا رفتید دستشویی چی شده چرا مامانت چشمش رو بسته

دخترک: مامانم حواسش نبود چشماش ندید رفت خورد تو دیوار حالا چشمش درد میکنه روش رو بسته

ما: 😨😨😨

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۰۱
مریم بانو

یه موقع هایی هست که آدم وقتی به زندگیش فکر میکنه و اتفاقاتی که افتاده؛ باورش نمیشه این اتفاقا تو زندگی خودش افتاده باشه. مثل اینکه ماجرای ی زندگی رو از زبون دوستی شنیده باشه یا یه فیلم دیده باشه
باورش نمیشه که این زندگی خودش بوده
کاش واقعا گاهی اوقات همین طور بود...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۵۷
مریم بانو

با خودم حرف میزنم 

زنهایی ک کنارم نشستن
از آرایشگاه حرف میزنن از کلاس های ورزشی و باشگاه از عمل دماغ از پزشک های مختلف
نگاه میکنم تو صورت تک تکشون هیچی معلوم نیست
هیچکدوم انگار خودشون نیستن
فقط یکی هست ساده با مانتوی کرمی یه روسری راه راه کرمی ب نظر میاد خودش باشه
یه خانومی هم نشسته روی صندلی روبروی من پاهامون باهم شاید 5 سانت فاصله داشته باشه
دستاش رو گذاشته روی زانوهاش. دستاش غرق طلاست. توی النگوهاش فیروزه کاری شده
مثل ویترین به مغازه شده اینجا . این اتاق 30 متری
من ی جورایی از همه ساده ترم یا عادی تر
درحالیکه خانوم دو ردیف اون طرف تر از زن داداشش حرف میزنه که فوق لیسانس داره و همش کتاب میخونه و تو یه بیمارستان کار میکنه میگه اصلا اون با ما فرق داره مثل یه زن عادی نیست
به این فکر میکنم که زن عادی از نظرش کیه
اگه مثلا میفهمید من دانشجوی دکترام میگفت منم عادی ام؟؟؟؟؟
فکر نکنم؛ اگر بفهمه که من دو ساعته برای تولد تنها دخترم دارم بخاطر نهایتا 100 هزارتومن چقدر حساب کتاب میکنم، و از این دست که زیاد است در زندگی من.
بعد تحصیلات و پول کجای یک زن عادی قرار میگیرد؟؟
از دید این خانوم من یک زن عادی نیستم حتی یک زن غیر عادی هم نیستم زنی هستم که اصلا دیده نمیشه. ولی زن داداشش عادی نیست
ن بخاطر تحصیلاتش واسه پولش
اینو اون نمیفهمه
ولی یه چیز دیگه رو هم نمیفهمه
اینکه عادی بودن یا نبودن به پول نیست به تحصیلات هم نیست
به منه به تو به هرکس به شیوه زندگیش به نگرشش. به تفکرش
فکر آدمهاست که ادمها رو متمایز میکنه
آنچه که در قسمت تقریبا کروی بالای بدن میگذرد...

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۱۱
مریم بانو

دوست دارم انقدر پول داشته باشم که برم چندتا مغازه یه عالمه کاکائو با برندهای مختلف(شکلات نه ها) بخرم بدون هیچ دغدغه ای بدون اینکه نگران باشم پولش چند میشه یا باید صرفه جویی یا پس انداز کنم
بدون اینکه اصلا ب این فکر کنم که چند میشه یه عالمه کاکائو داشته باشم
و بشینم بخورم و از ترس تموم شدنش تو یخچال کنار نزارم

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۲۴
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید