روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۵ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

نوشته شده پنج شنبه شب:

رفتم طلافروشی
میخاستم ی مقداری از طلاهام بفروشم
درواقع چیز زیادی هم ندارم
وقتی داشت نگین های گردنبدم رو درمیاورد بغض کردم
و یه عالمه فکر میچرخه تو سرم

ینی من دارم کار درستی میکنم؟
سوالی ک مدام از خودم میپرسم
ینی کار درستیه؟

هرچیزی ی قیمتی داره، همیشه برای ب دست اوردن ی چیزی باید چیز دیگه ای رو فدا کرد، پول، زمان، حتی گاهی خود آدمها رو

من واسه مهاجرت دارم چی فدا میکنم؟ 
دارم چه بهایی واسش میدم؟
پول
زمان
و‌ اگر شکست بخورم چی از دست دادم: پول، زمان
ارزشش داره؟؟
و‌ اگر موفق بشم چه بهایی داره دیکه غیر از پول و زمان؟
دوری از خانواده
افسردگی پدر و مادرم
افسردگی دخترک ب خاطر وابسته بودنش ب پدر و‌ مادرم

می ارزه ب اذیت شدن روحی روانی یک خانواده؟
ای خدا
نمیدونم
دارم میرم جلو اما نمیدونم و میترسم
و نگرانم
نگران مامان بابا
اگر موفق نشم که خب پول زیاد و زمان رو از دست دادم و برمیگردم
اگر موفق بشم باید ی کاری کنم زود بتونم مامان بابام بیارم
پس باید اونجا پول داشته باشم
پس باید حتمن و حتمن با فاند برم
ای خدا نمیدونم دارم کار درستی میکنم؟
......................
سوال امروز:
فنلاند ک خوبه چرا انقدر سرده 🥶🥶🥶
چند روزه دارم رصدش میکنم دمای هلسینکی بالای ۱۳ نرفتع انصافن
اخه تو ک انقدر خوبی چرا انقدر سردی
من حس میکنم برم فنلاند از سرما میمیرم
بعد برا تفریح مردم فنلاند کجاها‌ میرن؟ بیرون گردش و پیک نیک ک نمیتونن برن، پارک ک نمیتونن برن، فقط کافه و‌ کاباره میرن؟ 🤔🤔
وقتی انقدر سرده پس اصولن مردم همیشه یا تو‌خونه هستن یا سرکار پس چه جور شادن؟ 🤔🤔
اینا ک انقدر همیشه سردشونه وقت شاد بودن ندارن😬🥶🥶
اصن مگه میشه ادم کشورش رسما همیشه زمستون باشه و تازه شاد هم باشه
عمرن
اصولن باید همیشه مریض باشن سرماخورده و آنفلونزا گرفته
من عاشق تابستونم
فکر میکنم فنلاند برم از سرما میمیرم🥶🥶🥶

...................

شنبه:

رفتیم آتیه یه حس خوشحالی توام با نگرانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۰۰ ، ۰۹:۳۹
مریم بانو

.

غمت رها نمی کند مرا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۰۰ ، ۰۶:۴۵
مریم بانو

۱ سپتامبر بود
البته الان شده ۲ سپتامبر
از ذوق خوابم نمیبره
فقط‌ واسه اینکه فهمیدم تو لینکدین چقدر راحت میشه اپلای کرد
و‌ نشستم مثل این ندید بدید ها ۳۰. ۴۰ جا اپلای کردم خخخ
حالا خودم ذوق کردم خخخخخ
...........
امروز ۲۰ شهریور و من اولین مصاحبه کاری به زبان انگلیسی عمرم رو انجام دادم با به گروه آلمانی که سایت دارن. یه کار داوطلبانه بدون حقوق
۵۰ دقیقه حرف زدیم خودم باورم نمیشد بتونم با یکی ۵۰ دقیقه انگلیسی گپ بزنم
اون خیلی راضی بود
و من خیلی ذوق کردم
بعد از مدتها بعد از ماه ها ی زیادی بعد از شاید قریب به دو سال چیزی از ته دل خوشحالم کرد🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰
..........................................
امروز ۲۱ شهریور و من دومین مصاحبه کاری انگلیسی زندگیم رو انجام دادم
برای تدریس تو یه مدرسه بین المللی
خودم راضی نبودم حالا نمیدونم چی میشه
......................................
دارم با شرکت های مهاجرتی مشاوره میگیرم
برنامه ریزی میکنم
یادم نیست چی شد که فکرش اومد ب ذهنم
ولی هرچی بود ک بیرون نمیره
نمیدونم دقیقن دنبال چی هستم
دنبال یه زندگی بهتر دنبال پول دنبال یه شهر آرمانی... نمیدونم
و این ندونستن خیلی بده
میگن باید هدف داشت ولی من نمیدونم هدفم چیه
واسه کار واسه تجربه های جدید واسه دخترک .... نمیدونم...
و این منو میترسونه
اینکه زمان و‌ هزینه صرف کنم و بعد پشیمون بشم
بعد شکست بخورم تو این مسیر برم و بازهم شرایطم تغییر نکنه
برم و با پشیمانی و از دست دادن کلی پول و زمان مجبور ب  برگشت بشم
منی که حتی یک سفر خارج از کشور نداشتم
ولی من آمادای بودم تونستم
اما میترسم، اونجا آمادای نیست دیگه
اگر پیشمون بشم و دست از پا درازتر برگردم چی
خب کلی پول دادم که راستش فکر میکنم ارزششو داره
فکر میکنم حتی اگر پیشمون بشم بازم تجربه ایه که ارزشش داره براش پول صرف بشه
میخوام با یکی از این موسسات قرارداد ببندم و خودم بیام به زبان خوندن و یادگیری ماشین لرنینگ
دور خودم حسابی شلوغ کردن نوشتن اسکریپت برای سایت،آماده شدن برای تدریس تو مدرسه بین المللی، یادگیری ماشین لرنینگ، زبان, آلمانی
و داشتن مسولیت یه زندگی به عنوان یه همسر یه مادر
البته که مسولیتی عملن انجام نمیدم در نقش همسر
میمونه دخترک

نمیدونم چی میشه اصن نمیدونم از چی دارم فرار میکنم یا اینکه به چی میخواهم برسم
ولی دوست دارم اگر رفتم پولمونو جمع کنم برا مامان بابام و الی دعوتنامه بفرستم و بلیط بخرم براشون بیارمشون،
دوست دارم مادربزرگم بیارم، دوست دارم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۵۹
مریم بانو

 

کم کم دارم دیوونه میشم

 

رفتیم کارهای پاسپورت رو کردیم شد نفری ۲۵۰ تومن

 

الی میگه تو دوست داری شرایط زندگیتو تغییر بدی برای همین افتادی تو فکر مهاجرت ولی واقعن هدفی براش نداری . تو اول باید اینجا شرایطتت رو تغییر بدی بعد هدف بزاری برای مهاجرت یا هرکار دیگه ای نه اینکه صرفا بخای از این شرایطتت فرار کنی

راس میگه ولی خل شدم به تمام معنا . همش تو سایت ها میچرخم درمورد کشورها جاب ها شرایطشون

 

رسما خل شدم

 

تمام فکر و ذهنم گرفته

میام مقاله بخونم یه خط میخونم یهو یادم میاد برم درمورد فلان چیز هم سرچ کنم

 

حتی مسخره است که بگم برای یه گودبای پارتی هم برنامه ریزی کردم . تعداد مهمونا هم ۷۰ نفره. خاله ها دایی ها بچه هاشون با عموها و خانواده علی و میخام زن دایی فتح اله  هم بگم و جلوش کلاس بزارم خیلی حال میده آخه

حتی فکر کردم که کدوم رستوران دعوت کنم و چی سفارش بدم

میخام رستوران حاج حسن دعوت کنم که سنتیه و از اونجایی که قراره از ایران برم به نظر بهترین انتخابه چون سنتیه با غذاهای سنتی و آش و کشک بادمجون و کوفته سفارش بدم

 

حتی فکر کردم اگر کسی خواست چیزی بیاره بگم پول نده کسی بهم چون ریال ارزش نداره خخخخخخخخخخخ برام تنقلات بیارن مثل برگه توت و انجیر خشک نخودچی کششمش که ببرم با خودم

 

حتی فکر کردم اگر آلمان جور شد به دایی علی بگم به دوستاش بگه برای اجاره خونه برامون سرچ کنه تا قبل از اینکه بریم تا مجبور نباشیم تا پیدا شدن خونه تو هتل و مسافرخونه باشیم :|

حقوق مالیات و.... رو حساب کردم و حتی فکر کردم ماهانه چقدر پول پس اندازه کنم که بعد از چند ماه بتونم برای مامان بابام و الی بلیط رفت و برگشت بخرم و سورپرایزشون کنم

حتی فکر کردم برای مادربزرگمم باید بلیط بخرم بسه دیگه چقدر اذیت کشید تو زندگیش بیاد چند ماهی پیشم قربونش برم

حتی قیافه مادربزرگم تصور کردم تو هواپیما که از پرواز میترسه و تند تند آیه الکرسی میخونه

البته فکر نکنم بترسه چون مکه اینا رفته سوار شده

حتی فکر کردم که عموم ینی بابای صبا که انقدر دوست داره  برای اونم پول پس انداز کنم بهش بدم بتونه بلیط بخره بیاد پیشمون

 

آخه با پول ایران نمیشه بیان ارزشش خیلی پایینه. ماهی ۲۵۰ یورو اینا حدودن پس انداز کنم خیلی خوب میشه

 

حتی رفتم تو سایت های فروش بلیط هواپیما و دیدم برای خانواده ۳نفره ما هزینه بلیط رفت به آلمان به طور میانگین میشه ۲۰ میلیون البته فرودگاه های مختلف فرق داره

و نفری از ۶ میلیون شروع میشه تا ۱۲ میلیون اینا میرسه

بقیه کشورا رو هم دیدم اروپا حدودا ۱۰ تا ۱۲ میلیونه نفری که بستگی مسافت و ساعت پرواز داره

 

 هیچی دیگه دارم واقعن اذیت میشم و نمیدونم باید چیکار کنم . نمیخام انقدر روش فکر کنم ولی اختیاری نیست . و نمیدونم چکار کنم که استوپ بدم به فکرم

واقعن از این همه فکر دارم اذیت میشم. از ۶ سمت هجوم میارن تو سرم و نمیتونم جلوشونو و این خیلی داره اذیتم میکنه

 

و همه اینا درحالیکه الان باید بشینم مقاله و زبان بخونم و پایان نامه تکمیل کنم و برنامه نویسی هارو یاد بگیرم

 

دیوانه شدم بخدا

یه ذره عقل داشتیم اونم از دست دادیم

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۰۰ ، ۱۹:۴۲
مریم بانو

چرا من اینجورم

یا همه همینجورن

موقع عصبانیت خودمو لو میدم. تازه تاکید هم میکنم :|

با  دخترک ذعواشون شد.
 

یهو خیلی عصبانی شدم. بهش گفتم تو لیاقت پدر بودن نداری. من یکساله دارم آمپول میزنم چون دیگه بچه نمیخام چون تو لیاقتش نداری. انقدر آمپول زدم الان بخوامم دیگه شاید بچه دار نشم

بهش گفتم بچه دار شدن ما اشتباه بود تو هنوز آمادگی پدر بودن نداری. و همین رفتارهای بچگانه ات و لجبازی ات با دخترک بهم هشدار میده که دیگه بچه نخوام

از خونه کردمش بیرون

 

وقتی دعوا تموم شد و برگشت به خونه تنها موردی که درموردش حرف زد همین بود

گفت چرا بهم نگفته بودی آمپول میزنی . گفتم چون بدن خودمه

گفت خب باشه ولی میگفتی . بچه ها نمیخای باشه ولی می گفتی من که حرفی نمیزدم

خیلی با ناراحتی حرف میزد

دلم براش سوخت

 

دو روز گذشته

این دو روز سعی کرده با دخترک رفتارش خوب باشه

برا آینده میخاد سرمایه گذاری کنه :))

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۴۲
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید