_ مریم چرا این شکلی هستی چی شده چرا ناراحتی.مگه من کار بدی کردم مگه زدمت
_ از تو ک ناراحت نیستم
_ از کی ناراحتی اخم کردی
- از بابات ناراحتم
_ پس چرا به من اخم کردی؟؟؟؟!!!!! به من بخند
راست میگفت دیگه قانع کننده بود و منو خندوند اخرش
........................................................................................
یکساعت بعد:
- مامااان یه رازیو بهت بگم گوشت رو بیار
- بگو
- دوستت دارم عاشقتم
😙😙😙
---------------------------------------------------
ادامه مربوط به ده روز اخیر::::::::::::::::::
تقریبا دو پیش دخترک بیمارستان بستری شد به خاطر عفونت
تو اسباب بازی هاش یه دوچرخه پیدا کرد امروز که خواهرم براش تو بیمارستان آورده بود.
وقتی دوچرخه رو دید گفت: مامان این دوچرخه رو که وقتی بیمارستان بودم برام آوردن. کی آورد؟؟؟
چشمام چارتا شد وقتی بعد دو سال یادش بود که این دوچرخه تو بمیارستان بهش داده شده فقط فرد اهدا کننده یادش نبود.:)
-------------------------------------------------------------
هرچند وقت یکبار خودش منو صدا میزنه : ززززززن زززززززن
و بعدش ریز ریز میخنده
---------------------------------------------------------
خودش رو به دسته مبل میماله. میگم داری چکار میکنی.
میخواد منو گول بزنه میگه: دارم ورزش میکنم دیجع ببین.
بعد حرکات مختلف انجام میده که ثابت کنه داره ورزش میکنه
........................................................
یه عروسک قورباغه داره از این پولیشی ها که وقتی کوچیک بود دستش رو کرد تو شومینه دست عروسکه رو سوزاند. ولی ندانسته این کارو کرد. یعنی نمیدونست بکنه تو شومینه میسوزه.
حالا یکی دو روز پیش. یهو فریاد زد مامااااااااااااااااااااان بیا
رفتم میبینم دوباره قورقوری رو کرده تو شومینه اینبار پاهاشو سوزونده. و اون یکی دستشم سوخته. بهش میگم چرا آخه؟؟؟
میگه:: خب اون دستش سوخته بود خواستم این یکی دستشم بسوزه
-----------------------------------------------------------------
میگه:: یادته رفتیم خونه آلوچه
میگم :: مگه تو یادته؟؟ (برای حدودا 9 یا ده یا شاید 11 ماه پیش بوده)
میگه :آره تو خونشون تو حمامشون شامپو گلرنگ داشتن . بازززززم برییییم
-----------------------------------------------------------------
اومده میگه : مامی اپل، آرنج، بنانا و anaooor میخوام
و من مردم از خنده. سیب و موز و پرتقال رو انگلیسیشو بلد بود ولی انار رو بلد نبود. خود کلمه ی انار رو کج و کوله کرد تلفظش رو گفت aonaaaaor
--------------------------------------------------------------------
بهش میگم آهنگ هشدار موبایل زنگ میزنه منو از خواب بیدار کن صبح ها
صبح آهنگ زنگ میزنه منو تکون میده : امان پاشو هشدار زنگ زده پاشووووووو
چند روز بعدش دوباره صبح آهنگ هشدار زنگ میزنه. پامیشه منو صدا میزنه: مامان پاشو هشدارت رو خاموش کن بخوابییییییم.
----------------------------------------------------------------
پیرهنش رو گرفتم دستم میگم وای این لباست چه خوشگله دامنش رو ببین گل گلیه
یهو اخم کرد گفت کو؟؟
گفتم اینا ببین (اشاره کردم به گل های دامنش)
گفت: مگه گلگلیه؟؟
گفتم آره دیگه
گفت: نهههههه گله گللللل . گلگلی نیست. ببین گله. دفعه آخرت باشه همچین حرفی زدیا (با اخرم یه دستش به کمرش یه دستش هم انگشت سبابه اش را آورده جلوی من تکون میده) :))
(ما به دستشویی بزرگ میگی گلگلی. مثلا دخترک میگه مامان گلگلی دارم) :))))
-----------------------------------------------------------------------
جلوی یه تاکسی ون نشستیم میخاد بخوابه . میگم نخواب اگر بخوابی ماشین ترمز کنه می افتی سرت میخوره به شیشه.
میگه: دستت رو بده
دستم رو میگیره محکم
میگه: خب حالا میخوابم
من : :) (نمیدونه وقتی میخوابه بدن شل میشه :) خخخخخخخخخخخخخخخخ