روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

بشینم بدی های خودمم بنویسم

منم خیلی بدم

بد حرف میزنم باهاش

خیلی داد میزنم

به نیازهاش توجهی ندارم

حوصله اشو اصلن ندارم

خیلی وقتا تحقیرش کردم تو جمع

هرکاری بلد نبود انجام بده زدم تو سرش

به حرفاش اهمیتی نمیدم

برام مهم نیسست چی میخاد 

همدم نیستم

رفیق نیستم

همیشه از قیدهای همیشه و هیچ وقت درموردش استفاده میکنم

خیلی وقتا تو جمع وقتی ی چیزو بلد نبود ضایعش کردم

جلوی دیگران بهش بی احترامی کردم

قدر زحماتش را نمیدونم

برای کارهایی ک برام میکنه ازش تشکر نمیکنم

همیشه با ناراحتی و تندی باهاش حرف میزنم

همدل نیستم باهاش

اونم کم داره. یه همدم یه همدل یه رفیق


تک تک چیزهای بالا جزو چیزهای روزمره زندگیمون شده نه یکبار و دوبار بلکه مرتبا. تبدیل ب جزئی از زندگیمون شده انگار


چقدر اتفاق بدیه تو زندگیش داشتن همچین زنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۸ ، ۱۷:۱۷
مریم بانو

حرف هایست برای نگفتن

حرفهایی ک سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۸ ، ۲۲:۰۹
مریم بانو


میگم دخترک برام دعا کن
میگه دعا کن برا چکار؟
- دعا کن عاقبت بخیر بشیم
- یعنی دعا کنم پلیس بشی
- خخخخ اره همون
- چرا آتش نشان نمیشی. من آتش نشان بیشتر دوس دارم
- خب باشه اونم میشم
- پس دعا کنم چی
- عاقبتمان به خیر شود.

دوشب بعد
میگه : من تورو خیلی دوست دارم ببین انقدر (انگشت هاش را میاره بشماره) یکی دوتا چهارتا نههههه تا.
بعد میگه: تورو قد دنیای چاق دوست دارم
خودش میخنده خخخخخخ. یعنی میخاست بگه بیشتر از دنیا دوست دارم. میگه اندازه دنیای چاق. خخخخخخ

گرگ شدم بابا علی شکمش تپل و نرمه میشه روش خوابید


میگه ب نظرت من با کی ازدواج میکنم
میگم خودت چی فکر میکنی میگه با اهورا
میگم بداخلاقه
میگه پس با کسری
میگه کسایی ک ازدواج میکنن لبای همدیگه رو بوس میکنن
تو و بابا لبای همو بوس میکنید

ما چجور درست شدیم ماهی چجور درست شده با کف درست شده
خانم و اقا ازدواج  اها یعنی ی نی نی میپزن میزارن تو دل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۸ ، ۰۰:۵۱
مریم بانو

اساعه داغ همین الان از تنور اومده بیردن:

زیرپتوام خودمو میزنم ب خواب

صداش میاد میگه : من دخترشم ولی نمیزاره بیام زیر پتو یخ کردم

میکشمش زیرپتو یواش درگوشش میگم چرا زودتر نگفتی بهم ک داری یخ میکنی

تازه صبحانه خورده بود گرسنم بود بهش گفتم برو از لای سفره برام نون بیار

رفت صداش میامد

دید نون نیست گفت بابا نون میدی

باباش گفت: تو ک تازه صبحانه خوردی نون برا خودت میخای

گفت نه برا مامانم

اون فکر کرد خوابم بهش گفت مامانت نون نمیخاد صبحانه بعدا میخوره

کمی مکث کرد گفت: نون برا خودم میخام

بابا ی تیکه نون بهش داد جلوش ی گاز زد ک بابا رو مطمئن کنه نون برا خودش میخاد

بدو اومد زیرپتو نون رو بهم داد گفت حواسم هست نبینه بخور تندی...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۸ ، ۰۶:۵۶
مریم بانو

مرتیکه الاغ خر
تو ی خر ب تمام معنای
ی آدم بیشعوری هستی ک هیچی حالیت نیست

 

تو ی خر ب تمام معنایی هیچی حالیت نیست
الاغ من ساعت 4 صبح خوابیده بودم و تووساعت 6 با غرغر و غرولند بیدارم کردی ب خاطر ی زهرماری
حالا بخاطر هرچی
واسه گم شدن ی قیچی
من مهمتر بودم یا قیچی
من مث کلفت تو این خونه کار میکنم ولی تو کوری نمیبینی
ب خاطر اینکه یادم رفته بود زیپ شلوارتو بدوزم یادته چقدر دعوام کردی. زیپ شلوار غلبه کرد بر دوست داشتن من توسط تو.

من دوستت داشتم تو خودت با دستای خودت دوست داشتن توی دلم رو پرپر کردی
اره تو خود تو دوست داشتنت رو از دلم کشیدی بیرون
من روزهای خوبی باهات داشتم من دنبال محبت بودم . گدای محبت نبودم اما ادم رام محبته

الان میپرسی و میگی من ک همه کار برات کردم دیگه چکار میکردم من ک همه جوره بهت محبت کردم دیگه چکار میکردم

میگم چکار نکردی . اخلاق نداشتی زود جوش و عصبی بودی بارها در حیرت من ب خاطر مسائل پیش پا افتاده تحقیر کردی و فحش دادی
ب خاطر مسائل پیش پا افتاده دوست داشتن منوفروختی
اره تو خودت من زندگیمونو دوست داشتم قشنگ بود
تو هر روز ی ضربه جدید ب قلبم وارد کردی
میدونی دست خودم نیست دیگه انقدر ضربه زدی ک قلبم دیگه جایی برای دوست داشتنت نداره دیگه وقتی میخام ب زور ب خودم بقبولونم ک هنوز دوستت دارم باید بگردم ب سختی جای سالم پیدا کنم

و دقیقا داری همینکارو با دخترک میکنی
اونم دوستت داره. ولی داری ذره ذره تو دلش گل دوست داشتنت رو میکنی و بذر نفرت میکاری. من تنفر ندارم ازت ولی دخترک در اینده شاید

و تو
گوه میخوری میگی دوستت دارم
غلط میکنی دیگه ب من بگی دوستت دارم
وقتی دوست داشتنم رو ب ی قیچی میفروشی و بارها و بارها به چیزهای در همین حد کوچک
دوست داشتن منو ب ی قیچی فروختی
تو اصلا میدونی دوست داشتن ی ادم چیه چجوره

میدونی ادم با ناراحتی کسی ک دوسش داره ناراحت میشه
میدونی آدم تحمل دیدن غمشو نداره
تو منو دوست داری اره گوه خوردی پس ک دوست داری غلط کردی

منم همینم اصن اره اره منم مث خودت کردی تو منو بی ادب و بی نزاکت کردی . حالا منم مث تو شدم. من اینجور نبود. من انقدر سطحی بین نبودم

 

تو توی هرچیزی مقصر نباشی ک نیستی

تو ی چیز مقصری

با اخلاق گندت دوست داشتنت رو از دلم ربودی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۸ ، ۰۶:۰۸
مریم بانو

انقدر من این همایش هارو شرکت کردم
استادم احتمالا فکر میکنه عاشق همایش رفتنم
امروز میگه بیا کارت دارم رفتم پیشش میگه: ببین ی همایش دیگه ام هست تو ترکیه برو ی نگاه بکن اگر خواستی برو ثبت نامش رایگانه
یعنی غیر مستقیم میگفت تو که بیکاری میری همه رو اینم برو خب
من : 😐
استادم : 😎
همایش توی ترکیه : 😈😈😈
پووول : 😂😂😂😂😂😂
و دوباره من : 😩😩😩

علیمحمدی کریم پور ابوالحسنی اردلان  6 نفر دکترای ورودی 67 اولین دوره شریف در ایران

عاقا ما یهو دیدیم فضا امنیتی شد یعنی ی عده اومدن بیسیم و گنده و اینجور والا ترسیدم. ک گفتن صاحابش اومده
هیچی دیگه یه 5  6 تا دوربین حرفه ای ب این گنده گی والا
از منم فیلم گرفتن حالا نمیدونم فکر کنم معروف میشم بلاخره

من یادم رفته بود لاریجانی ها 5 تان فقط قیافه یکیشون رو میشناسم. اینم دیدیم.

اقای مهندس صالحی این بنده ی خدا ی مدتی بوده انگار سخنرانی جایی نرفته بود، هرچی سخنرانی تو دلش باد شده بود سر ما خالی کرد. واقعا خودش خسته نشد از این همه حرف زدن؟؟؟😑😑
سوالی هم ک پرسیده شد ب بهترین وجه پیچاند 😆
خیلی هم سعی داشت چون تو ی جمع ساینتفیسته بعضی جمله ها انگلیسی بگه . آورین دکتر آورین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۳۹
مریم بانو

کنار هم خوابیدیم
میگه - دوووست دارم
بهش میگم - بزرگم بشی همینجوری دوسم داری؟
- (فکر میکنه چند لحظه) نه فکر نکنم
میخنده خودش
اضافه میکنه - آخه من بزرگ بشم نق نقو میشم برای همین.
بهش میگم - بزرگ بشی نق نقو بشی من بازم دوستت دارم
فکر میکنه
میگع: چرا دوست نداشته باشم ؟؟!!! دوووست دارم
و تیر خلاصو میزنه و پیشونیم رو میبوسه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۸ ، ۰۳:۲۵
مریم بانو

اومدیم آمادای خانوادگی اینبار. علی دو بار غذا درست کرد و تمام ظرف هاشم شست. امشب سر شام ک الویه درست کرده بود. یواش بهم گفت: ببین من اینجور مهربونی و روست داشتنمو نشون میدم
گفتم ممنون
واقعا ممنون ازش
عجب جاده ی سنگلاخیست...

امشب تی وی الکی روشن بود اصلا نفهمیدم چی داره نشون میده ولی ی چیزی شنیدم ی آقایی میگفت
حس خوب آمدنی ست نه آوردنی.
من تقلا کردم برای آوردن بعضی حس ها
یجورایی من همیشه فکر میکردم اینکه ی حس خوبی باشه یا نه ب خود آدم بستگی داره. یعنی آدم شرایطی رو ب وجود بیاره ک مثلا توش خوشحال باشه یا هرچی.
ولی انگار اون گفت هرحسی خودش پا داره خودش بخاد میاد یا میره، و انگار راست میگفت
منم آوردن حس رو تجربه کردم مثلا دوست داشتم حس خوبی داشته باشم و بعد شرایطی رو ایجاد کردم ک فکر میکردم اگر اینجور بشه حسم خوب میشه و فلان. مثلا طرف فکر میکنه بره سینما حس خوبی داره بعد میره سینما اما حس خوبه نمیاد یا موقتیه.
اون حس خوبی ک فکر میکردم نمیامد یا موقتی میامد، بعدشم ب خودم میگفتم ول کن بابا خسته شدم و سعی میکردم فراموش کنم
انگار اون مرد راس میگفت
من نوعی نمیتونم حسی رو بزور بیارمش هرکاری هم بکنم ک فکر کنم ربط داره و اون حس رو میاره اما اون حسه نمیاد. چ کنم؟؟؟
دست و پازدن بیخودیه
آرام بنشینم، و همین ما را بس...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۲۰
مریم بانو

دیروز نوشت



عاشق کارتون کارگاه گجت هست. حتی چندبار گشته اسباب بازی یا مثلا دفترنقاشی با عکس گجت پیدا کنه ولی پیدا نکردیم
امروز داشت نگاه میکرد منم تو آشپزخانه بودم یهو وسط کارتون با صدای بلند زد زیر خنده و بعد اومد پیشم گفت بپرس براچی خندیدی
پرسیدم
گفت کارگاه گجت این کارو کرد و رفت بالا.....
ی چیزایی تعریف کرد ک نفهمیدم
ولی چشماش چنان با ذوق و شوق تعریف میکرد ک چشماش برق میزد. با حرکات دست و تکون دادن بدنش میخاست بهم بفهمونه گجت چکار کرده و وسط تعریف کردنش خودش هم میخندید. منم سرم رو ب نشونه فهمیدن حرفاش تکون دادم و باهاش میخندیدم. حرفاش تموم شد فقط دوست داشتم بهش بگم "دوستت دارم" و گفتم
ب این فکر میکردم وقتی بزرگ بشی اگر از چیزی انقدر لذت ببری و بیای برام تعریف کنی با همون ذوقی ک گجت رو تعریف کردی، چقدر برام ارزشمنده و منو میبره  ب آسمون. چقدر منه مادر کیف میکنم از این ذوقت عزیزکم
...
الان داره از باباش میپرسه: زمین چرا میلرزه؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۱۹
مریم بانو

دیروز فکر میکردم

اگر ی روزی یکی منو بدزده مثل مهربانو

کسی هست مثل خسرو که بیاد تمام شهرو زیرپا بزاره تا پیدام کنه و نجاتم بده؟؟

بعد دیدم الکی خودمو ب مظلومی نزنم بعله ک هست

مامانم بابام خواهر کوچیکه علی هستن دیگه


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۸ ، ۰۱:۲۲
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید