امروزه تو فیزیک خیلی از دانشمندا دارن روی نظریات گرانش اصلاح شده کار میکنن
و خیلی از ایده ها و تیوری ها هم برپایه ی نسبیت عام انیشتین بیان شده. که اگر نقصی داشته باشه پس میشه گفت اون تیوری ای ک روی یک سنگ بنای ناقص بیان شده یا رده یا خیلی کج.
پس شاید صد سال پیش اصلن انیشتین اشتباه کرده باشه و همین اشتباه باعث شده علم صد سال تو گمراهی ادامه مسیر بده. شاید اگر اون اصلن نبود یا جلوی بقیه رو سد نمیکرد علم از همینی ک الان هست خیلی جلوتر بود.
انیشتین هیچ وقت برای من یه اسطوره یا یک قهرمان نبوده . یه ادمی بوده با هوشی بالا که به درستی مسیر براش روشن شده. و البته مورد تحسینم بوده و الان
حس میکنم ازش متنفرم. و کلی وقته دارم فکر میکنم چ لایقشه بگم بهش
عوضی پست آشغال .....
تا اینکه فهمیدم بی معرفت بهترین صفتیه که لایقشه یه بی معرفت ک بویی از انسانیت نبرده.
عصبی ام و نشستم گریه کردم و بهش کلی فحش دادم. کاملا متنفرم ازش و امیدوارم نظریات جدید نظریه گرانشش زیر سوال ببرن
#genius
....................
ازش متنفرم متنفر
.....................
حالا یکی نیست بگه اون صدسال پیش یه گوهی خورده یه غلطی کرده حالا تو چت شده
و من بگم ب تو چ. نمیدونم . شاید چون انتظارشو نمیداشتم...
وقتی ادم انتظار چیزیو نداره و بعد میبینه رخ داده اگر چیز خوبی باشه خپبیش از حد خوشحال میشه و اگر چیز بدی باشه بیش از حد ناراحت
این درمورد ادمها هم صدق میکنه مثلا ادمی ک من توقع ندارم دروغ بگه اگر این کارو بکنه بیش از حد زشته
......................
5 شنبه:
همچنان فحش میدم بهش
هنوز من خودمم نمیدونم چرا این فیلم انقدر میتونه منو بهم بریزه
چرا شبها خوابم رو بهم میریزع و هم بیداریمو
نمیدونم چرا
ساعت 3 شب شده و خوابیدم تو اتاق تاریک خوابم نمیره و همه افراد میان تو ذهنم میلواانیشتین بعد بقیه دانشمندا یا کسایی ک شاید ی روزی دانشمند میشدن مثل نخبه های هواپیما بعد به کسایی فکر میکنم به هردلیل اجازه رشد و پرورش ب افکارشون داده نشد یا ب سبب زن بودن یا امکانات یا عدم توجه یا یکی از 4 اصل : شانس. به کسایی فکر میکنم که ایده هاشون و فکروشن دزدیده شد مثل تسلا کسایی ک خیل اثر گذار اما نامرئی بودن دراز کشیدم دارم به دانشمندایی فکر میکنم که هیچ وقت شناخته نشدن و واسه اینکه نمیشناسمشون دارم گریه میکنم
.........................
جمعه
راستش باید بگم ک وقتی دختر السا از سل مرد من خوشحال شدم واسه اینکه السا ناراحت شد
و وقتی اون مرد من بازم گفتم اخ جان نه واسه مردنش واسه اینکه انیشتین تنها شد.
حالا این اخر عمری شده مثل نیگان توی واکینگ دد وقتی تو زندان بود . و مگی بهش گفت اومدم ک بکشمت ولی دیدم تو حتی لایق این نیستی ک بمیری
حالا دیگه فحش نمیدم بهش.
فقط دلم براش میسوزه. دلم میسوزه برای یه پیرمرد تنها که دیگه نمیتونه اشتباهاتش رو درست کنه و پشیمونه و هنوز پر از غرور. اما از پا افتاده. دلم براش سوخت فقط
"میراثت خیلی برات مهمه و اینکه جهان چطور تورو بخاطر میسپاره اما جهان در خانواده خودت شروع میشه و پایان میپذیره"
اینو خیلی دیر فهمید. برای فهمیدن بعضی چیزا زمان مهمه و اگر دیر بشه دیگه نمیشه جبرانش کرد. خیلی خیلی دیر
من چی؟؟؟.... برا منم دیر میشه برای فهمیدن چیزهای مهم در زندگیم در خانواده......