فکر میکنم به اون لحظه اصابت موشک که خلبان چکار کرد؟
مات و مبهوت بوده چند ثانیه شوک زده
ولی خودشم میفهمه کاری دیگه ازش ساخته نیست
شاید پیج میکنه تو میکروفن هواپیما و میگه: مسافرین عزیز متاسفانه یک موشک به هواپیما اصابت کرده و تا کمتر از یک دقیقه دیگه از آسمان به زمین خواهیم افتاد
و فکر میکنم اون موقع یه مامان دستای بچه اش را محکم میگیره تو چشماش نگاه میکنه و تو تکان های سخت هواپیما با لبخندی تلخ شیرین ترین دروغ رو میگه که عزیزکم نگران نباش چیزی نیست الان تموم میشه نترسیا من کنارتم. قوی هستیم با هم
15 کودک
15 کودکی که بابا یا مامانشون دستاشونو میگیرن و میگن: نگران نباش ما هستیم همینجا کنارت هیچی نمیشه عزیزکم
مرد و زنهایی که بیخیال به اطراف دست در دست برای بار اخر همو میبوسند در گوش هم زمزمه میکنند : دوستت دارم
و بمب برخورد
و شاید هم سناریو چیز دیگریست
فرصتی نیست اصلا در لحظه تمام می شود.
تنها یک چیز یک لحظه و یک آن پرمعنی ترین نگاه دنیا به عزیزانی که کنارتند
و
بمب برخورد
نمیدونم کدومش درسته. نمیدونم برای نگاه کردن به هم چقدر وقت داشتن . نمیدونم لپای کوچیک دختر کوچولوها بوسه باران شد از طرف مادر یا نه. نمیدونم پسرک ، عزیزش رو بغل کرد تو بغل هم بودن که پرواز کردن یا نه...
..........................................................................
شاید من بودم
نه رو آسمون . هرجا رو همین زمین هرجا
خوبه که آدم فکر کنه فرصت زندگی کمه خیلی خوبه. آدمو مهربون میکنه خوش اخلاق میکنه. نهیب میزنه به آدم که هییییییی
تند نرو با اطرافیانت اونا همیشه کنارت نیستنا
باعث میشه آدم از فرصت زندگی کردنش استفاده بهتری کنه. از وقتش
مهربون ترم کرده
شاید یه روزی تنها و تنها به اندازه یک نگاه وقت بود
..........................................................
سه روزه نخوابیدم درست هرشب موقع خواب کلی عکس از جلو چشمام رد میشه عکس دختر پسرا زن و مردا بچه ها ......