Gمیگم : بنظرت یخ بزارم برای کبودی چشمم خوب میشه؟
میگی: ویس دادم برا اقای...
میگم: یادته ساق پام کبود بود یخ گذاشتم خوب شد. برا صورتمم خوبه؟
میگی: همین ک تو پاهاتو میکنی زخم میکنی باعث شده دخترک یاد بگیره ناخن بکنه
میگم: در مورد یخ حرف میزنما
حرف ب پایان میرسد. چون تو اصلا توجهی به حرفام نداشتی
کمی بعد میای
میگی : ....
از رویاهات گفتی که ب چیا فکر میکنی میتونی کارت رو گسترش بدی و خودت محصول بیاری پخش کنی و سودش رو حساب میکنی
حرفات ک تموم میشه با ی جمله رویاهات نقش برآب میکنم و میگم : تو آدم انجام این کارا نیستی پس حرفشم نزن
خودم ناراحتم از برخوردم باهات و میدونم و میگی ک تو هم ناراحتی از برخورد خودت باهام.
هردو باهم بد برخورد میکنیم و هردو هم ناراحتیم از این قضیه اما درستشم نمیکنیم
هی ناراحتی از همدیگه جمع میشه تو دلامون
من میگم بنویسم شاید اروم بشم شاید از دلم بره
تو قضیه سر رفتن شیر همش چیز گفتی بهم دعوا کردی
سر رفتن شیر مهمتره یا روح من؟
مریض شدم. ی مریضی بد. تب کردم تو خونه کنار شومینه دو ساعت تمام لرزیدم. توانایی تکون خوردن نداشتم. یه بالشت حتی نذاشتی زیر سرم ی پتو روم ننداختی. تمام مدت فقط تی وی میدی
تو مدت مریضیم ظرفها رو میشستی و منو دکتر بردی چند بار.
میخاستم بیای نزدیکم که دستمو بگیری همش حالمو بپرسی نازمو بخری همش دورم باشی مث پروانه
کاری دیگه ای نکردی اوضاع خونه بسیار بهم ریخته بود افتضاح بود. چیزی ب من نمیگفتی ک جم کنم چون نمیتونستم. و خودت هم نمیکردی
نزدیک نمیشدی. حتی ب اندازه یک پتو انداختن روم. میتونستی برام ی دمنوش درست کنی یا دستمال بزاری رو پیشونیم.
بعد دوساعت با حال بد با گریه خودمو رسوندم بالا تا مامانم ب دادم برسه.
من با بی پولی کنار میامدم. اما با بی محبتی نه
گاهی که محبت هایی میکنی حس میکنم دوست دارم. حس میکنم دارم ظلم عالمو بهت میکنم. همش میخام بهترین باشم.
ولی وقتی بداخلاقی میکنی باهام پیش خودم میگم ولش کن
دوست دارم شبا گاهی بیای نزدیکم صورتمو ببوسی دست بندازی دورم.
گاهی تو رو مودشی میای و من پست میزنم . میدونی چرا. چون حس میکنم واسه برطرف کردن نیازجنسیت میای جلو میخای بکنی فقط. اصلا دوست ندارم
من فکر میکنم ما میتونیم یه زوج خوب باشیم میتونیم همو دوست داشته باشیم. فقط اگر اخلاقت خوب بشه. اگر حرف زشت نزنی. اگر از زمین و زمان ایراد نگیری . اگر اتفاقات اتفاقی توی زندگی رو بد تعبیر نکنی و انقدر منفی نباشی
چقدر ما از هم دوریم علی
چی شد به اینجا رسیدم مرد من
رفتیم مهمونی من ب خاطر نیدلینگ صورتم رفتم تو اتاق کسی نبینتم. موقع شام برام دو تا بشقاب شام گنده از همه ی چیزهایی ک برام خوب بود بعلاوه سالاد و سوپ و دلستر اوردی برام بدون اینکه بخام ازت
...................
میدونی بعضی وقتا هم هست که فکر میکنم من دوست دارم اما تو دوستم نداری
وقتهایی که بهم بی توجهی مثلا درمورد ی چیزی ازت سوال میکنم یا درمورد ی چیزی دارم حرف میزنم ولی کلا پرت پرتی از من
وقتهایی ک ب چیزهایی ک برام مهمه بی احترامی میکنی یا ب تمسخر میگیری. مثلا خانواده ام ، هر اتفاقی توی این مملکت بیفته تو یه سرش رو ربط میدی به خانواده ام
وقتهایی که دارم ی چیزیو تعریف میکنم ولی هی میپری وسط حرفم نمیزاری حرفم تموم بشه . و درنهایت این منم ک حرفمو نمیزنم
مثلا برا دخترک دوچرخه خریدی من از راه رسیدم اومدم و شروع کردم برات تعریف کردن که : دوچرخه رو بردم براش سبد و این چیزا خریدم
داشتم میگفتم ک یهو با ناراحتی شروع کردی ب حرف زدن
من هیچی دیگه نگفتم و بعدش فهمیدی ناراحت شدم هرچی گفتی بگو چکار کردی چند هزینه کردی و ... دیگه نگفتم
قضیه تو مث اینکه میگن بزار من روضه مو بخونم بعد تو گریه کن. من ک هنوز روضه نخوندم