خالی. هنر
حرف که زیاد باشد و.....
می شود پستی خالی
.....................................
ظهر نوشت به همان تاریخ ساعت 14:
کاش میتونستم یه نویسنده بشم
یا یه نقاش
یه شاعر
یا یه فیلمساز
یا یه آهنگساز
و.....
بعد میتونستم حرفهایی که نمیشه و نمیتونم بزنم رو درست کنم
توی یه داستان یا یه شعر یا روی بوم یا تو یه کلیپ و فیلم یا تو یه آهنگ مثل کریستف
اما وقتی آدم نتونه بگه
بعد ؛ لال میشه و میچرخه دور خودش
میتونستم مثل بزرگ علوی یه کتاب بنویسم مثل چشمهایش یا نقاشی جیغ رو بکشم یا اهنگ سکرت گاردن رو بسازم ، یا کلیپی از یه دنیای بزرگ شلوغ اما خالی بسازم از عبور آدمها از همدیگه. و یه جایی زمین خوردنشون ...
و الان هیچکاری نمیتونم بکنم. و خیلی سخته برام. الان اون اپیزود زمین خورده ام که زانوها زخمی میشه...
.........................
سهمم چیزی به جز باران نبود، این همه تنهایی ام آسان نبود
شراب کهنه ام ، دلیل مستی ام.
دنیای دلگیر یا آشوب؟!!
........................
...
به نظرم وبلاگ یه فرصته واسه تمرین نوشتن حتی اگه آدمای زیادی نخونن انگار تخلیه می شی از حجم حرفای نگفنه
چقدر خوبه که هنرها هستن واسه شنیدن حرفایی که کسی نمی گه