باید بگم که به مسیله جالبی پی بردم. مغزم داره خودکفا میشه از خودم
مغز خود کفا است ولی منظورم اینکه مثلا وقتی تو دستت بسوزه این مغزه که دستور میده و تو دستت رو از شعله آتیش میکشی کنار.
اما اگز دستت رو از شعله آتیش نکشی کنار اون مغز بیچاره تو آمپاس شدیدی قرار میگیره و کلا گیج میشه که عاقا چی به چیه؟؟ مگه این آتیش نیست مگه دستور ندادم بکش کنار پس چی شد و فلان و....
قضیه مغز منم داره همین میشه. مثلا من دوست دارم حال یه آدمی رو بگیرم. بعد شب که می خابم مغزم لطف و مرحمت میکنه حالشو میگیره تو خواب.
خیلی باحاله ها
یا مثلا دوست دارم تو دنیای زامبی ها زندگی میکردم و یه قهرمان باشم و بازهم مغزم لطف و مرحمت میکنه شب توی خواب منو قهرمان داستان خودم میکنه.
مغز اینجور با نشون دادن صحنه ها مورد علاقه به نظر می خواد فشار روی من رو کم کنه. میگه بزار این بدبخت حداقل تو خواب به چیزایی که نیاز داره برسه. حتی اگر خودش ندونه نیاز داره
اما بعضی چیزا اصلا نیاز من نیست یا مثلا دلم نمیخاد و فلان اصل کلن من اون چیزو فراموش کردم. مغزم وقتی میبینه من فراموش کردم خودش دست به کار میشه و وقتی می خابم میره حساب طرفو میرسه. این نیاز من نیست نیاز مغزمه وقی میبینه من به نیازهاش بی تفاوتم خودش وارد عمل میشه
قسمت اوج داستان اونجاییکه مغزم به سمت سکس میره. این نیازه مغزمه نه من . برای همین خودکفا عمل میکنه . میره سراغ یه سکس بی دردسر و تا ارگاسم هم میره.
و از خواب که بیدار میشم هیچ علامت جسمی ای ندارم که نشون دهده ارگاسم باشه. اما حس می کنم مغزم خوشحاله خخخخخخخخخخخ. هرچی جستجو میکنم که بابا شده ولی میبینم نشده.
درواقع در اینجا مغز محترم بدون اینکه نظر منو بخاد خودش پیش میره و تا حدیه که من فکر میکنم واقعیه تا ارگاسم هم رفته. ولی هیچ نشانه جسمی ای نمیبینم . یعنی مغزم ارگاسم میشه ؛ من نه؛ بامزست ها
همین خواب زیاد؛ وقتی که خوابم زیاد میشه. من نشستم خودمو یه بررسی کردم دیدم عه وقتی افسرده ام خوابم به شدت کم میشه و وقتی استرس دارم خوابم زیاد
وقتی افسرده ام مغزم خیلی فعال میشه میخاد بزنه اون باعث و بانی اش له کنه برا همین میشینه انواع نقشه های مختلف میکشه و به همین دلیل نمیزاره من بخابم. من از همین تریبون ازش تشکر میکنم انقدر به فکر منه. دمش گرم
وقتی افسرده ام مغزم با فکر کردن به اینکه چرا این حال رو دارم میخاد کمکم کنه و با کشیدن نقشه های مختلف میزنه ملت رو له میکنه. بنابراین نمیزاره من بخابم. و وقتی نقشه ای میکشم تا وقتی همه چیزش معلوم و روشن نباشه مغزم فعال و روشنه و نمیزاره بخوابم
اما وقتی استرس دارم برای درس و دانشگاه مغزم میگه دختر جون دنیا دو روزه ول کن و سخت نگیر بعد منو به طرز ماهرانه ای می خوابونه خخخخخخخ
مثلا من بیدارم دارم کارم انجام میدم پشت لب تاب بعد یهو از خواب می پرم خخخخخ
یعنی پشت لب تاب خوابم برده بودم مغزم خوابم کرده من نفهمیدم خخخخخ
از همین تریبون از مغز عزیزم خواهش میکنم دست از نقشه کشیدن برداره و فعلا به همین نقشه هایی که کشیده قانع باشه
و ازش می خام که آخه قربون شکل ماهت برم من که شبیه گردویی ببین وقتی منو خواب کنی من به کارام نمیرسم و استرسم بیشتر میشه. پس منو بیدار نگه دار نه اینکه خوابم کنی
و مغز جوووونم من به سکس نه نیاز دارم نه میخام؛ منو وارد بازی های کثیفت نکن خخخخخخ
الانم بنده خدا مغزم گیر کرده نمیدونه بخابه یا بیدار بمونه. و چون قدرت استرس از افسردگی بیشتره؛ پس می خوابه :)
جالبه ها