روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۳۶۷

يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۰ ق.ظ

یک شب هم باید باهم بیدار بمانیم ... تا خود صبح

هی چشمهای تو پر از خواب شود و من ببوسمت

و بگویم کمی دیرتر که حرف بزنیم می خوابیم.

هی برایت تعریف کنم از روزهایم.. هی برایت تعریف کنم از تنهایی های این چند قرن

که تو نبودی من هر شب مینشستم با آسمان حرف می زدم درباره ی تو و آسمان میخندید

هی من برایت تعریف کنم ... هر روز که بهار رد میشد و تو نبودی. من چقدر می پژمردم...

هی من حرف بزنم و نگذارم تو بخابی و کم کم صبح شود .. اولین شعاع آفتاب که از لابلای پنجره به تن تو تابید. سفت بغلت کنم.

و تو را میان بوسه و نوازش بخوابانم تنگ در آغوش خودم

تو بخابی و من بنشینم به تماشاکردنت

همه ایام بگذرند و ما همین طور برای همیشه با هم بمانیم.. تو باشی و من غرق تماشایت و جهان آرام...

3 years have passed

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۰۶
مریم بانو

نظرات  (۱)

۰۹ مهر ۹۹ ، ۱۱:۲۷ هیوا جعفری

چقدر قشنگه بخوای انقدر باهاش حرف بزنی :) 

 

پاسخ:
اره خیلی قشنگه
منم زیاد حرف میزنم شاید دارم سیو میکنم واسه روز مبادا...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دانلود آهنگ جدید