روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۹ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

از در میرم تو

میگه سلاااام مامان

میگم سلام عزیزم

میگه: چرا ناراحتی

میگم : نه

میگه: چرااااااااا معلومههههههه. دلت گرفته؟

گیر میده ول نمیکنه . میگم : آره آره

میگه بیا بغلم

و

بوسم میکنه

 

 

یعنی به همین سرعت به محض دیدنم  حال منو میفهمه و انکارهای منو در مقابل اینکه ناراحت نیستم قبول نمیکنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۰۱ ، ۰۸:۳۰
مریم بانو

با دخترک رفتیم تله سیژ

خیلی باحال بود.

بهش میگم دیگه هروقت اومدیم بوستان بریم سوار بشیم.

میگه: نهههههههههههههههه پس بقیه بازیا چی؟ من بقیه بازی ها رو هم میخام سوار بشم

 

مسکن موقت. در حد دو ساعتی که پارک بودیم.

.............................................................................

همه چیز موقته

هیچکدوم از شادی ها موندگار نیست... و هیچکدوم از لذت ها...

لذت هایی که بعدش رنج به همراه داره...

عجیبه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۰۱ ، ۰۸:۲۶
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۳۰ آذر ۰۱ ، ۰۰:۰۱
مریم بانو

رفتم سر کلاس. میگه خانم خسته اید؟

میگم آره خسته ام زندگی کسل کننده و بورینگه

میگه: هروقت زندگیتون بورینگ شد یه کار کریزی انجام بدید

میگم: جالبه

میگه : آره من خودمم هروقت زندگیم بورینگ میشه یه کار که در نظر خیلی هیجان انگیز و دیوانه بازی هست انجام میدم

میگم: روش فکر میکنم

میگه: اگر انجام بدی یادت میاد که زندگی هنوزم قشنگ و پر از ماجرا و هیجانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۰۱ ، ۲۰:۰۷
مریم بانو

یکی از بچه های مدرسه درخواست کلاس خصوصی کرده بود، رفتم گفت برا درس مت فیزیکس بایولوژی و کمستری (شیمی) منو‌ خواسته
منم کم نیاوردم گفتم اوکی همه رو میتونم
حالا خدایی مت رو میتونم ، کمستری هم هی بلاخره ی کاریش میکنم اما خدایی بایولوژی هیچی نمیدونم
رفتم خونشون کتاب کمستری اورده میگه از این شروع کنیم
منم گفتم باشه 
هیچی دیگه شروع کردم از رو‌ کتاب خوندن هم خودم یادم بیاد هم یاد بدم همزمان بهش 
پیوند یونی پیوند کوالانسی ، ساختار اتم ، اوربیتال ها ، ترکیب اوربیتال ها ، نوار سیگما، نوار پای
خلاصه ک دو ساعت کشید ده صفحه درس خوندیم باهم، 
..................................................................................................................................


رفتم مدرسه بچه ها دست میزن برا برد آرژانتین و‌ از مسی تعریف میکردن، گفتن کراشمون هست
گفتم بچه ها قدیما کراش من دیوید بکهام بود ، عاشقش بودم بدجور‌ عکساشم جمع میکردم، الانم راستش بخواید حرف از مسی نزنید چون خودم عاشقشم، فقط نکبت اقا زن و بچه داره
یکی نیست بهش بگه طلاق بده زنشو بیاد منو بگیره
کلاس منفجر میشه از خنده، میگن خانم شوهرت چی
میگم شوهرم اگر بفهمه مسی میخاد منو بگیره خودش طلاق میدع
هرکس شروع میکنه کراشش میگه یکی میگه نیمار یکی میگه رونالدو و بقیه اسمایی ک یادم نمونده
اما
جدی چرا من انقدر عاشق‌ مسی شدم یهو 😐😐😐😐 ؟؟؟؟؟؟
- واسه اینکه خیلی قدرتمنده‌ تو‌ حیطه خودش 👍👍👍
..................................


(اطلاعات: یه دختری هست پایه دهم بسیار ساکت و‌ منزوی نه ب درس گوش‌ میده نه توجه نه نت برداری ، مثل دیوار نشسته فقط تو‌ کلاس، اسمش فاطمه است.)
در ادامه‌ی بحث قبل درمورد کراش فوتبالیست ها بحث کشید ب بازیگرا
گفتم ما ک شانس نداریم کراش بازیگرمونم ایران نیست، ولی من ی روز بلاخره میرم میبینمش
یکی از بچه ها میگه کیه؟
میگم: نورمن ریداس توی واکینگ دد
کسی نمیشناسدش
میگم نورمن خدای منه 
میگن: استغفراله خانم
میگم اگر واکینگ دد ببینید همه تون پاس میکنم
میخندن میگن باشه همین امشب میریم دانلود میکنیم میبینیم، یهو فاطمه، همون دختر همیشه ساکت دست بلند میگه با آرومی توام با تعجب میگه:  خانم واکینگ دد؟؟
میگم آره
میگه: جفری دین مورگان
میگم : آی اَم نیگان، یو آر نیگان ، آل اف آس آر نیگان، نیگان ویت لوسیل (تکه کلام نیگان رو‌ گفتم تو واکینگ دد)
یهو‌ چنان ذوقی میکنه ک بیا و‌ ببین، به یکی از بچه هایی ک‌ نزدیکش نشسته و‌ گاهی با هم حرف میزنن رو‌ میکنه و‌ ی چیزایی میگه
مثل اینکه میگه خانم هم نیگان دیده
این‌ جلسه بعد از اینکه فاطمه فهمید من فن واکینگ دد هستم کل جلسه رو با دقت ب درس گوش میداد و کل ساعت ی لبخندی گوشه لبش جا خشک‌ کرده بود، و‌ در اقدامی بی سابقه نت برداری کرد،

و‌ این قدرت واکینگ دده، قدرت نیگانه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۰۱ ، ۰۷:۵۵
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۸ آذر ۰۱ ، ۱۲:۱۰
مریم بانو

مریم عزیزم سلام

مریم عزیزم میدونم که خیلی چیزها خواستی و نشد و گفتی : مگه آدم به هرچی میخاد باید برسه؟؟

مریم عزیزم میدونم ک رویاهات حباب های درخشان زیبایی بودند ، اما فراموش نکن حباب هستند، هرچی هم زیبا و درخشان باشند، اونها میترکند

مریم عزیزم میدونم که میخای حالت بهتر بشه، برای همین میشینی. نقشه های قشنگ و هیجان انگیز و جذاب میریزی ، که عملی کردنشون خوشحالت میکنه ، و میفهممت وقتی که منطقن میبینی عملی کردنشون خرد کردن و تحقیر خودته، و‌خوشحالیش‌ فقط ی مسکن موقته

مریم عزیزم میدونم ک برای بعضی لحظه ها روز شماری میکنی ، اما به پشیمانی بعدش نمی ارژه

مریم عزیزم میدونم که وقتی در برنامه هات یک شب و روز خوبی ک تصمیم ب ساختنش میگیری یهو ب این نتیجه برسی ک یک «نه» خیلی بزرگ ب خودت بگی، چقدر سخته، 

من میدونم وقتی شب ها خواب رخ دادنش دیدی و شیرینیش حس کردی، حالا باید تلخی «نه» ی بزرگی ک ب خودت میگی رو‌ حس‌کنی ، من میدونم مریم‌عزیزم ک‌ خیلی سخته، و اون لحظه ای ک ب خودت میگی نه برای چند ثانیه نفست بند میاد و خشک میشی

اما مریم عزیزم نمی ارزه به پریشان شدنت عزیزم، نگو ک با همه ی بی سرو سامانی ام باز ب دنبال پریشانی ام. چون دنبال پریشانی نیستی ، دنبال آرامشی

مریم عزیزم با من مهربان باش، با خودت...

مریم‌عزیزم منو بگیر تو‌ بغلت و آروم باش

مریم عزیزم بیا تو بغلم بخواب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۰۲:۵۸
مریم بانو

چِته آهای؟؟؟

در‌ حالت بی دلیلی حالم بده، عصبانی ام

و نمیدونم از چی،

دوست دارم برم بالای ی کوه جیغ بکشم

وقتیایی ک نمیدونم از چی حالم بده، راهی هم نمیتونم پیدا کنم برای عوض‌ شدن حالم

 

هی هوا کمتر شد

جاده ها باریکن

من نمیدونم برم یا بمونم،

کاری کرد چشم‌تو،‌ ساکت شم

یه آب راکد شم

هی هوا بدتر شد

مسیرا تاریکن

من نمیدونم برم یا بمونم، 

کاری کرد چشم‌ تو، داغون شم

هدف بارون شم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۶:۰۹
مریم بانو

پریودم

 

دوست دارم مثل این فیلما بخوابم روی مبل بعد یکی بیاد روم پتو بندازه و زیر سرم بالشت بزاره و برام پاستیل و آبمیوه بخره

و وقتی خوابم میبره خونه رو مرتب کنه و بره پیتزا بخره.

وقتی از خواب بیدار شدم بیاد ببوستم موهامو شونه کنه و حالمو بپرسه و شب یه فیلم قشنگ دانلود کنه تا با هم پاستیل بخوریم و فیلم ببینیم به هیچی هم فکر نکنم.

اما....

نشستم پشت لب تاب دارم از رویاهام می نویسم و غرغرهای علی رو درمورد گرون شدن پیاز و سیب زمینی گوش میدم و فکرم درگیر رویاهای غیر ممکنه و نگران تکالیف فردای دخترکه و نگران پروسه اپلای و نگران...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۰۱ ، ۲۱:۰۷
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۹ آذر ۰۱ ، ۱۳:۴۸
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید