روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

آره دیگه رفتیم خونه ی جدید دیگه محرم نداشتم اینجا

 

اینجا گفتی هرچی بنویسم برای توعه ... اما اگر بنویسم... آره ....

اما حرفی دیگه نمونده همه تکرار مکررات میشه و دعواهای تکراری و حرفای تکراری و تحقیر شدن های من و بی اهمیت جلوه دادن دغدغه هام توسط آدمی که تو باشی

 

فقط یه چیزی مونده که چند ماه قبل نوشتم برات ، میخواستم برات ایمیل کنم که فکر نکنم دیگه بفرستم.

 

پس دیگه چیزی نمیمونه. شاید فقط اتفاقاتی مربوط به دخترک نوشته بشه

 

دیگر صلاح نیست بمانم کنار تو        بدرود ای شیرین ترین اشتباه من

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۸:۳۸
مریم بانو

دلم میخواد بمیرم

اما

مامانم بابام، الی، دخترک ناراحت میشن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۳:۱۵
مریم بانو

خانواده ام دارم داغون میکنم دارن از هم میپاشن، متلاشی میشن

ارزشش داره؟

نمیدونم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۳:۵۸
مریم بانو

نمی خوام حرفای امروزش یادم بره. بهم گفت تو پر از خشمی و خشم قوی ترین هیحان آدمیه. پر از خشمی چون خودتو نبخشیدی

و خودت نبخشیدی چون اصلن نمیخای بپذیری که اشتباه کردی. و این حس که هیچ وقت نمیتونم شاد باشم از همون حس عذاب وجدان میاد. اما باید خودتو ببخشی و مهربون تر با خودت باشی. اشتباه کردی آره اما تاوانشم دادی. این همه حس بد این همه غم همون تاوانیه که دادی. چنگ زدی به همه چیز اما باید رها کنی. تو موفق باشی تو کارت تو تحصیلت تو اجتماع اما برای خودت درون خودت نیستی برای خودت یه شکست خورده و تحقیر شده ی بزرگی فقط... فکر کن و بپذیر و ببخش خودتو...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۰:۵۸
مریم بانو

بفرما کد بزن چیز دیگری نگو 😁🤓😅 (خانواده نشسته مودب باشیم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۰:۳۸
مریم بانو

خوشم میاد از اینکه چیزهایی ک‌ حس میکنم درسته

 

و اون شک بدون هیچ پشتوانه ی محکم و مستدلی امااا، تبدیل میشه به یقین

و‌ این هم باز معجزه ای دیگر از «زمان» عه ، آشکارکردن سِر هاست

 

من نخواستم ماهی گیر باشم، اصن گرفتن ماهی اشتباهه

اما ماهی ای نیومد، قبلن صید شد

حیف...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۷:۳۸
مریم بانو

سکانس اول، روز شمار دوست دخترا:

 

نام دختر زمان دوستی مدت  توضیحات
همه از بدو تولد تا ابد بی نهایت

حوصله ندارم توضیح بدم خلاصه اش میشه، افق و خاکی و نود گرفتن از تمام جنس های مونث منظومه ی شمسی

 

سرگرمی تابستان 1400 3 ماه

دوست دختر پیدا کردن تو کانال علموص 

طنین مرداد 96 تا آبان 96  3 ماه

نشد که بشه. طنین هم باید بره دعاش رو به الی بکنه چون الی از رابطه من با ماهی براش گفته بوده و اونم عقب کشید

 

مایده مهر 96 تا مهر 97  یکسال

یه بدبختی مثل خودم. بیشتر دلم براش میسوزه از اینکه ازش سواستفاده کرد. حوصله امم نکشید برم تو پوشه اش

 

سوسن از مهر 96 تا مرداد 97 10 ماه

یه حسرت همیشگی از وقتی شناختمش که چرا مثل اون نیستم. 9 ماه بهش گفت عکس بدون روسری بده ی بار اونم موهای بافته داد. حالا من چی: هوی عکس م مه بده. -بیا     هوی عکس کو ص بده   -بیا   هوی عکس کو ن بده   -بیا

آره تعهد هیچ جوره به دست نمیاد جز با عشق و علاقه ی واقعی

 

سیمین مهر 96 تا اسفند 99  3 سال و نیم

یه بازی خورده ی شدید ، گفت هرگز ماهی رو نمیبخشه. (بعد ماهی میگه تصیر منه بدبختی هاش، نمیگه این همه آه و نفرین پست سرشه. البته اعتقاد نداره، روی ی جمله میره جلو: به تخمم)

 

فاطمه از  اسفند 96 تا کنون غیر قابل پیش بینی

قضیه ی من راضی تو راضی کون لق ناراضی. چون اهل دادنه نباید از دستش داد :))  اصن هرکی از دستش بده خره خخخخخ. همون آدمی ک من وقتی فهمیدم ماهی باهاش بوده رفتم آزمایش ایدز دادم اما دلیلش هیچ وقت ب ماهی نگفتم

 

گلی از مهر 90 تا کنون غیر قابل پیش بینی

البته خودش میگه از مهر 95 ولی با توجه ب اینکه قبل نورا با گلی بوده و محض محکم کاری میشه مهر 90 :))

فکر نکن دخترایی که این جورن خوبن چون نازش می کشن... اینا مث شمع اند هرچی شعله بزرگتر باشه زودتر تموم میشن. امثال تو هستن که ی عمر می مونن

 

نورا از بعد گلی تا فروردین 97 چمیدونم حوصله ندارم

بعد کات هم اگر فرصتی میداد ی پاتک میزد، اینم از هموناست ک نفرینش مونده.

 

خرده ریزا همیشه همیشه حوصله نام بردن از اینا دیگه ندارم خسته شدم بابا

 

 

سکانس دوم، روزشمار خودم:

(دوست دارم ب مرور برای خودم تکمیلش کنم)

نمیدونم از کی شروع شد ولی میدونم طوری شد که اسفند 95 عکس تولد دخترک رو براش فرستادم. احتمالا پاییز 95 بوده.

6 مهر 96 اولین دیدار. 18 دی 96 اولین سقط  و 2 تیر 97  و 1 آبان 97

یادم نیست کی بود حوصله امم نمیشه دیگه الان برم بگردم پیدا کنم بین این همه فایل چت هامون. ولی فکر میکنم پاییز بود، پاییز 97 که آمادای بودیم گوشیش نگاه کردم و چت ها با مایده و گلی و فاطمه و...

یه جوری توجیه کرد همه رو. دو سال گذشت (سرفرصت از رو چت ها پرش می کنم حوادثی ک رخ داد)

روزهای اول دی ماه 99 یه شات فرستاد حواسش نبود اسم سیمین و گلی بود ک باهاشون چت کرده بود. از اونجا شروع شد. بهش نگفتم دیدم فقط گیر دادنام شروع شد میگفتم با کسی هستی چت میکنی؟ می گفت نه. انقدر گفت نه نه نه تا بهش گفتم دیدم و میدونم و دروغ بسه. اوایل اسفند 99 بود که به بقیه گفت یه زن بدبختی هم هست ک من باهاشم و باقی ماجرا

و البته بعد از همه این ماجراها من بازهم اسم گلی و فاطمه رو تو گوشیش دیدم. و بقیه رو هم ک ندیدم اما قسم میخورم هستن

بهش گفتم تا خرداد 97 می بخشم.

اما اون سو استفاده کرد و سال های بعدیشم ب ارتباط با بقیه ادامه داد. laughlaughlaugh

و حالا هیچکدومو نمی بخشم.

اینا گذشت تا همین چند وقت پیش وقتی همه کانتکت هاش دیلیت کرد، منم همراه همه، بازم نفهمید ناراحتیمو، نفهمید ک حتی اگر همه رو دیلیت میکرد منو باید اد میکرد، اگر براش مهم بودم

بعد اومدم تهران چندین بار از دی 1401 هی بهش گفتم من تهران هستماااااااا اونم تو دلش هی گفت خب چیکار کنم ک هستی من کارای واجب تر دارم استرس کارم دارم، و اینجا بود ک تیر خلاص زد بهم، قشنگ زد وسط قلبم همون شرحه شرحه شده اش هم از هم پاشید

اشتباه خیلی بزرگی تو زندگیم کردم و تاوان خیلی بزرگتری دادم. یادم نمیره ک من متاهل هستم و تو این رابطه بودم پس فکر کنم لایق همچین تاوانی هم بودم.

 

سکانس سوم، برخورد ماهی وقتی این پست رو میخونه:

اگر پیام بده: ای بابا بزار کنار این بچه بازیهات بزرگ شو

در ذهنش: این (یعنی من) overthinking میکنه، خب بکنه (مودبانه)

اگر مواجه بشه با همچین چیزی در دخترای دیگه:

پیامش: آخی فلانیه عزیزم این نشون میده overthinking میکنی یعنی برات حل نشده بگو کمکت کنم با هم حلش کنیم. من میخوام حالت خوب کنم. (دیدم ک میگما)

ذهنش: آخ جون یکی پیدا کردم حالش خوب نیست برم یه کم باهاش چت کنم قربون صدقه اش برم زیرپوستی شاید بتونم ازش نود بگیرم

 

سکانس چهارم، چند جمله ای با ماهی:

این همه وقت صرف انواع دختر کردی، همه ما رو مینداختی بیرون اول از همه هم منو (همون زمستون 96 ک می خواستی تموم کنی و من با التماس نگهت داشتم بهترین موقع بود)، تمرکزت میذاشتی فقط رو همون سوسن الان ب همه چی رسیده بودی.

دلت برا ی من به چشم ی زن بدبخت فلک زده سوخت مثل همون جوری که برا مایده سوخت این وسط گفتی حالا که هست خودشم می خواد پس ی حالی ام ببریم بعله آدما سر منافع دوست میشن و تموم میشه.

اما من تمام راه را دویده بودم...

 

ماهی جان 17  گیگ اطلاعات ازت دارم، ک 3 گیگش عکسا و چت های خودمونه، چند میدی  بقیه اش به خودت بفروشم ؟؟؟ خخخخخخخخخ یعنی چیزایی ازت دارم خودت نداری laughlaughlaugh

قیمت پایه رو کامنت کن شاید مزایده گذاشتم  laughcoollaughlaughlaugh

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۳۳
مریم بانو

- مریم، باید از اینجا بریم

- میدونم عزیزم ، میریم

- آخه کی؟

- به زودی، خونه جدید رو که پیدا کردم همه چیزو جمع می کنیم میریم

- مریم

- جونم

- فقط زود بریم دیگه نمیتونم اینجا بنویسم

- میریم عزیزم باهم. مثل همیشه... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۳۵
مریم بانو

مریم فقط بسه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۲۲:۱۲
مریم بانو

دیووته کننده است یه جورایی

بالا افطاری می خورم میام پایین آماده بشم

باید می رفتم سالن مشتری داشتم اما علی رفته بود بیرون و ماشین نداشتم. اینو وقتی داشتم افطاری می خوردم تو جمع گفتم.

دارم آماده می شم که گوشیم زنگ می خوره نگاه می کنم یه لحظه تعجب می کنم این دیگه چیه بعد ماتم میبره نوشته Tanin تو چند ثانیه اول تعجب می کنم فکر میکنم من دوستی ب اسم طنین ندارم. یهو یادم میاد طنین از کانتکت های ماهی بود انگار. عجیبه چشمام گرد شده. اکسپ میزنم و جواب میدم

اما صدای طنین نیست... صدای خواهرمه میگه: مریم از گوشی فاطمه زنگ زدم. منو فاطمه داریم میریم کلاس جلوی در هستیم اگر ماشین نداری گفتم برسونیمت

میگم : نه ممنون خودم میرم

گوشی قطع می کنم هنوز ماتم. فاطمه همون طنینه؟؟ باز ب خودم میگم شاید اشتباه می کنم. هارد میارم وصل می کنم به لب تاب سرچ میکنم پوشه طنین باز می کنم. بعضی چیزا هست شماره اش که چک کنم  بعضی چت ها .....

آره همونه...

من میدونستم فاطمه از قدیم با الی دوست بوده اما یکسالیه رابطه بسیار نزدیکی با هم دارند فاطمه اکثر روزهای هفته این جاست انگار شده یکی از افراد نزدیک خانواده مون. شبا اینجا می خوابه گاهی. شام نهار خیلی اوقات با ماست. امروزم از صبح اینجا بود و افطار رو همه با هم سر یه میز خوردیم و بعد اونا رفتن آماده بشن برن کلاس و منم اومدم پایین آمده بشم برم سالن

و حالا من فهمیدم عه این فاطمه ای که همش اینجاست شام و نهار با ماست و دوست نزدیک دخترکه من شده و برای منم دیگه غریبه نیست.

همون طنین عه...

 

فقط تا جاییکه میدونم اواخر تابستان و اوایل پاییز ۹۶. یعنی همون موقعی که من با وحید در ارتباط بودم و منو خون ب جگر کرد. آره همون موقع خودش با طنین یا فاطمه ای که حالا هر روز خونه ی ماست لاو میترکونده..

 

زنگ می زنم سالن. نوبت رو کنسل می کنم...

 

و به این فکر می کنم که:

 

دنیا چقدر گرد و کوچیکه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۳۸
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۱:۲۸
مریم بانو

نگاهم می افته ب لیست مخاطبینش

چند نفر بیشتر نیستند

بهش میگم اینو‌ چرا ذخیره کردی؟؟؟

میگه خب می خوام پیام ک میده بفهمم کیه

میگم چرا عکس خودت گذاشتی براش

میگه خب عکسش ک نداشتم بعدم عکس خودمم قشنگه

میگم خب اصن شاید جالب نباشه کسی اسمش‌ تو گوشیت ببینه

با خنده میگه: نگران نباش نگران نباش، اگر‌ کسی دید و پرسید میگم همراه اوله اینجور ذخیره کردم بامزه باشه

عاقا من تسلیم 😁😁😁

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۲ ، ۰۹:۴۲
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۱ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۲۴
مریم بانو

کجا رود،، ؟

پرنده ای که دلش از آسمان گرفته باشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۲۰
مریم بانو

و‌ اینم فکت امشب:

کسیو پیدا کن که وقتی داری

راجع به چیزهایی که اذیتت کرده حرف میزنی

فکر نکنه داری غر میزنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۲ ، ۰۵:۰۸
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۵ فروردين ۰۲ ، ۱۹:۵۳
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۴ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۳۹
مریم بانو

من هیچوقت علاقه ای ب اینستا یا فیسبوک نداشتم، تلگرامم بیشترین استفاده ام کسب اطلاعات از گروه هاست ، زبان، برنامه نویسی، و تا حدی هم ارتباط با دوستان مجازی‌ خانم، 

حالا تازه دارم میفهمم بعد از این مدتی ک عضو‌ توییتر بودم بدون هیچ فعالیتی، فضای جذاب برام توییتره، تازه فهمیدم توییتر همونجاییه ک میخوام

ناناحت نشی تو‌ خونه ی منی پناه دلخستگی هامی حرفایی ک ب تو‌ میزنمم هیچ جا نمیگم، سنگ صبور من تویی وبلاگ جان، تازه از توییتر هم میام برا تو‌ میگم، هیچی جای تور‌و نمیگیره پناه من، حالا اینو بخونیم ببینیم ی آدم چ آسیب هایی میتونه ب بقیه بزنه و‌ ب تخمشم‌ نباشه:

 

https://twitter.com/hamedhekmatt/status/1642636160873766913?t=pWZ5y4uDp0BXyvAAlNTaBQ&s=03

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۳۷
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۳ فروردين ۰۲ ، ۲۲:۲۲
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۲ فروردين ۰۲ ، ۱۴:۱۸
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید