روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۵۴ مطلب با موضوع «همسرانه» ثبت شده است

دل دل میکنم برای نوشتن این پست یا برای ننوشتنش.

ای دل ای دل

یه موقع هایی تو وبلاگ قبلیم برای علی پست مینوشتم ی جور شاید درد دل یا شید حرف هایی ک هیچ وقت نمیشد رودررو بهش بگم ب هزار دلیل.

مینوشتم یه موقع از سردی هاش از ..... . بعد تصمیم گرفتم خوبی ها را بنویسم . این شد که اونوقسمت خوشی های کوچک عمیق به موضوعات وبلاگ قبل اضافه شد. 

تصمیم گرفتم ک ناملایات را ننویسم چون هم فراموش میکردم زودتر هم انگار شاید میخواستم با ننوشتن ازشون فرار کنم. 

بارها میخواستم بنویسم. ولی فکر میکنم ننویسم بهتره چون؛

 به هزار و یک دلیل...

از این شهر متنفرم از مردمش

همدان را با وجود تمام بی امکاناتی اش دوست میدارم. با وجود تمام سختی هایی ک تو همدان دارم. میخوام بمونم و برنگردم اینجا. شاید دلیلش اینکه تو همدان تنهام نه زنگی نه تماسی نه مهمونی ... 

همدان ک میرم دور میشم از همه چیز از همه آدمها از این شهر. انگار که اومده باشم یه جای دیگه با مردمان غریبه ای که کاری با کارم ندارند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۵۸
مریم بانو

عید شد

پدرعلی فوت کرد.

افسوس دختری که رفت پنیر بخره و نتونست لحظه آخر پدرشو ببینه

و آرامش پسری ک از پدرش حلالیت طلبیده بود قبل فوتش

گاهی فکر میکنم آدم هرچند وقت یکبار باید ب قبرستان سر بزنه.

یه جوری آدمو از این دنیا جدا میکنه آدم فکر میکنه به خودش به تمام کارهایی که کرده. به کارهایی که در حق بقیه کرده. آدم از خودش حساب میکشه

بعد فکر میکنه به خودش به اینکه باید بره زیر این همه خاک 

بقیه میان بالا سرش انگار بلند بلند به زور میخوان بهش بگن لااله الا اله بگه.... 

برا همین آدم خیلی وقت ها به خاطر خودش گریه میکنه. شاید فقط به خاطر خودش........😢😢😢😢

بعد فکر میکنه به بقیه به اینکه هرکس بمیره چی میشه... و سعی میکنه فکر نکنه.

آخر باز برمیگرده باز به خودش فکر میکنه به همه کارهای خودش ......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۰۵
مریم بانو

علی هم ناراضیه ولی نمیدونم چرا چیزی نمیگه. فقط وقتی عصبانی میشه میگه. و آدم موقع عصبانیت حرفای ته ته دلشو میزنه...

یا میخواد خودشو گول بزنه

مثل آهنگ شادی که الان دارم گوش میدم و میشه باهاش گریه کرد با اینکه آهنگ شادی داره ولی غمیگنه آدمو گریه میندازه حتی

نمیدونم من بیشتر اشتباه کردم تو این زندگی یا علی

نمیدونم من بیشتر نقش داشتم در روند پیشبرد این زندگی یا علی

نمیدونم من ناراضی ترم یا علی....

نمیدونم من تنهاترم یا علی...

دیگه چه اهمیتی داره وقتی باید تلاش کنیم برای درست شدن و هیچکدوم تلاش نمیکنیم.........

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۳۸
مریم بانو

ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای

حسن تو جلوه می‌کند وین همه پرده بسته‌ای

خاطر عام برده‌ای خون خواص خورده‌ای

ما همه صید کرده‌ای خود ز کمند جسته‌ای

از دگری چه حاصلم تا ز تو مهر بگسلم

هم تو که خسته‌ای دلم مرهم ریش خسته‌ای

گر به جراحت و الم دل بشکستیم چه غم

می‌شنوم که دم به دم پیش دل شکسته‌ای
----------------------------------------------------------------------------------
بعدا نوشت: جمعه 2 بامداد: خاله نرگس اومد . برعکس اینکه همش میگفتم خداکنه نیاد و مهمون بازی حوصله ندارم. ولی چه حس خوبی بود نمیدونم بخاطر چی البته میدونم به خاطر چی بود ..... و شاد شدم از اومدنش خیلی منو و همه را خندوند لپام درد گرفت از بس خندیدم.
خونه مون را فروختیم 😐
پیگیری کردیم دنبال خونه مدتیه رصد میکنیم. اما دایی گفت از نظر اقتصادی خونه نخرید. مغازه بخرید که پیشرفت کنید و با یه تیر چند نشون بزنید هم کار درست میشه برا علی هم قسط نمیدیم دیگه.
و علی راضی شد 
و من میدونم که راست میگه و با اینکه میدونم اما تصور اینکه بازهم سالها تو این زیرزمین موندگار بشیم انگار به قلبم چنگ میزنه😢😭😭
تمام تصوراتم از خونه جدید ریخته شد تو چاه توالت و تصمیم بر این شد که بگردیم دنبال مغازه.....
بازهم موندن تو این خونه ... یکی انگار قلبم را چنگ میزنه. به طور عجیبی از اینجا بدم میاد از تک تک دیوارهاش بدم میاد هیچ وقت استقلال یک خانواده را اینجا حس نکردم. هیچ چیز اینجا مطابق میل من نبود و نیست.😟😟😟😔😔😔

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۲۶
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید