روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲۶۷ مطلب با موضوع «من» ثبت شده است

همیشه از خودم میپرسیدم این همه خبر تجاوز اخه چرا مگه زنه دست و پا نداره ک یارو را بزنه یا فرار کنه همیشه اون زن مورد تمسخرم بود
ولی اره ادم اون موقع دست و نداره
قضاوت نکنم دگر...

همیشه خودمو میذاشتم جای ادمای شجاع و نترس تمام فیلم ها
همیشه فکر میکردم منم همون جورم همون قدر شجاع یا حتی بیشتر
همیشه بال بال زدم جلوی تی وی ک یالا برو فرار کن بزنش اها افرین افرین
و فکر میکردم اگر تو شرایط بحرانی قرار بگیرم من میشم منجی
و چ احمقانه بود تمام فکرهایم ...
ک به راحتی دیروز اسیر شدم....
برنامه بچینیم . منم همیشه برنامه میچینم پلن ای پلن بی ولی توقع نداشته باشیم از خودمون ک در شرایط مطابق برنامه عمل کنیم
چون ادمیم چون حس داریم حس ترس حس شوک موندن در بهت و حیرت اینکه اصلا چی شد اخه و تا به خودمون بیایم و همه چیو سبک سنگین کنیم وقت گذشته

و من مترو را اشتباه بزرگی کردم مثل ادمهای مجرم موندم کنار و حرفی نزدم و مترو بهترین جاست برای خرید برای فرار کردن و شاید برای مردن
من مثلا از نظر خودم شجاع شدم ضعیف ترین موجود دنیا از ترس این حس عظیم
و هیچ غلطی نتونستم بکنم جز احتیاط

آره سارا ک شکنجه شد هیچی ب مایکل نگفت شاید منم نباید میگفتم ک شاهد این همه عذابت نباشم

واووو حالا فکر میکنم سارا چه قدر زرنگ بود
اصلا از خودم همچین توقعی نداشتم اصلا فکرشو نمیکردم انقدر بی دست و پا باشم
و خاطره دیروز شد 84 جزو بدترین روزهای زندگیم

منم حرف دارم ولی نمیزاری ماهی من بزار منم حرف بزنم بزار بگم چه قدر از خودم بدم میاد وقتی میتونستم کاری کنم و نکردم

منم ب اندازه تو در این قضیه اشتباه کردم ولی اشتباه اصلی ما ایم ما این ک هستیم
شاید این مثل ک دروغ دروغ میاره اینجا هم بشه گفت
اشتباه اشتباه میاره غلط غلط میاره.... جای شکایت نیست....

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۶ ، ۱۲:۰۲
مریم بانو

مکالمه من و دختری تو ماشین تو جاده :
یهویی:
_ مامان برام عشق بخر خب
+ مبهوت جمله اش میشم
_ مامان مامان برام عشق بخر خب خب
+ از کجا بخرم؟
_از مغازه
+میخوای چکار؟
_عشق خوشمزه است میخوام همشو بخورم همشو
+عشق مثل چیه؟
_ (فکر میکنه) مثل ماهی خوشگله
+دوستش داری؟
_دوستش دارم مثل ماهی
+مامان مامان عشق میخری
-اره میخرم اول پاشو ستاره ها را بچین
پامیشه شیشه ماشین را یه کن میدم پایین و برای تمام اعضای خانواده ستاره میچینه
چند دقیقه بعد
+مامان از مغازه برام .... بخر
_(متوجه حرفش نمیشم) چی آش؟
+میخنده اره اره آش بخر با عشق
_دیگه چی بخرم
+بستنی زمستونی

عشق مثل ماهیه
فکر کنم دخترک راست میگه
مثل
برسد به دست دوستم ماهی...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۶ ، ۲۳:۱۹
مریم بانو

سخته
زندگی کردن با یه عالمه فکرهای جور واجور ک تو مغزت رژه میرن واقعا سخته


اینکه تفکیک کنی تحلیل کنی بازم سخته
اینکه بشینی فکر کنی ک کدوم کارت درسته کدوم کارت غلطه و از خودت حساب بکشی بازم سخته
سخته ک تو حساب کشی از خودت و بازنده بشی...
اینکه آدم بخواد به یه موضوعی همه جانبه فکر کنه و همه چیز را در نظر بگیره
مثلا نقش من ب عنوان یک همسر یک مادر یک دختر یک خواهر و جدای همه ی اینا بودن خودم
یعنی اینکه هرکس جدای از اینکه چ نقشی تو زندگی داره اول خودشه
قبل از مادر بودن و همسر بودن اول منم اول مریم
زندگی را نمیشه خلاصه کرد در این نقش ها چون یه روزی میرسه ک میبینی خودت هیچی
میبینی خودت تو زندگی دیگه هیچ نقشی نداری
و به واسطه اطرافیانه ک شخصیتت تعریف میشه و خودت چیزی نداری
من همیشه خواستم یه جایی در میان تمام روزهای شلوغم برای خودم بزارم جدای از مادر بودن و همسر بودن با وجود تمام سختی هایی ک خودم به خاطر خودم بودنم از سر میگذرونم و اینکه به خاطر خواسته های خودمه نه به خاطر کس دیگه ای پس سختی اش هم برای شیرینه
چی میخواستم بنویسم چی شد

از کجا ب کجا رسیدم هه هه

اینا را نمیخواستم بنویسم یه چیزای دیگه ای بود تو این ذهن وامو نده ام نمیدونم انگار دستم نوشت اینا را

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۶ ، ۱۶:۰۳
مریم بانو

اولین شب تنهایی .....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۶ ، ۱۰:۰۱
مریم بانو

اولین هفته هست که هست

جمعه اومدیم همدان

امروز زلزله اومد یعنی دیروز 1شنبه

شاید میخواست ....

فکر میکنم به اومدن زلزله

به موندن زیر آوار این روزها ...

به اینکه آیا برای مستحکم سازی بنای زندگی آیا واقعا باید زلزله بیاد تا آدم به خودش بیاد....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۵
مریم بانو

 

وصال او ز عمر جاودان به خداوندا مرا آن ده که آن به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم که راز دوست از دشمن نهان به
به داغ بندگی مردن بر این در به جان او که از ملک جهان به
خدا را از طبیب من بپرسید که آخر کی شود این ناتوان به
گلی کان پایمال سرو ما گشت بود خاکش ز خون ارغوان به
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما که این سیب زنخ زان بوستان به
دلا دایم گدای کوی او باش به حکم آن که دولت جاودان به
جوانا سر متاب از پند پیران که رای پیر از بخت جوان به
شبی می‌گفت چشم کس ندیده‌ست ز مروارید گوشم در جهان به
اگر چه زنده رود آب حیات است ولی شیراز ما از اصفهان به
سخن اندر دهان دوست شکر ولیکن گفته حافظ از آن به

 

دوست عزیزم امسال خیلی یهویی عجیب یادش بود و برا غزل فرستاد

ممنونم ازش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۶ ، ۱۶:۰۶
مریم بانو

این روزها صبح ها زودتر از هروقت دیگری بیدار میشوم

حتی زودتر از گنجشک ها 

این فکر سردرگم خواب ندارد...

خدا نکند ک زود دیر شود...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۶ ، ۰۴:۰۷
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید