روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

غزل من

پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۶، ۰۴:۰۶ ب.ظ

 

وصال او ز عمر جاودان به خداوندا مرا آن ده که آن به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم که راز دوست از دشمن نهان به
به داغ بندگی مردن بر این در به جان او که از ملک جهان به
خدا را از طبیب من بپرسید که آخر کی شود این ناتوان به
گلی کان پایمال سرو ما گشت بود خاکش ز خون ارغوان به
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما که این سیب زنخ زان بوستان به
دلا دایم گدای کوی او باش به حکم آن که دولت جاودان به
جوانا سر متاب از پند پیران که رای پیر از بخت جوان به
شبی می‌گفت چشم کس ندیده‌ست ز مروارید گوشم در جهان به
اگر چه زنده رود آب حیات است ولی شیراز ما از اصفهان به
سخن اندر دهان دوست شکر ولیکن گفته حافظ از آن به

 

دوست عزیزم امسال خیلی یهویی عجیب یادش بود و برا غزل فرستاد

ممنونم ازش

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۱۸
مریم بانو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دانلود آهنگ جدید