روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲۶۷ مطلب با موضوع «من» ثبت شده است

عجب روح ناآرامی؛ عجیب ....
از کوچه صدای اذان میپیچه تو فضا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۳۴
مریم بانو

یکی از خوبی های مجالس ختم، روضه، مسجد و اینا میدونید چیه
اینکه دیگه کسی ازت نمیپرسه برا چی گریه میکنی. بعدشم دیگه کسی نمیپرسه چشمات چرا قرمزه
خیلی خوبه هااااا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۱۹
مریم بانو

فکر میکنم یکی از بدترین اتفاقات وبلاگی این باشه ک کلی بنویسی بعد یهو همش بپره ادم دوس داره دو دستی بزنه تو سر خودش


خواب بدی دیدم و تنها راهی ک نیام برات بگم اینکه اینجا بنویسم.

من و تو و دخترک رفتیم مشهد. تو اونجا خونه داشتی. نفهمیدم از کجا یه پسره ای باهامون هم مسیر شد یه پسر نجوان بود.  تو ناراحت بودی اما حرفی نمیزدی. تا اینکه سر راهمون ی سری پله بود 3. 4 تا پله مونده بود تا برسم پایین ک پسره منو بغل کرد و تو بغلش منو برد پایین.

من خندیدم

و تو رفتی

هرچی نگاه کردم دیگه ندیدمت.

هرچی زنگ زدم دیگه جواب ندادی

یاد خونه ات افتادم تقریبا بلد بودم اومدیم تو کوچه تون خونه ها شبیه هم بود. یکی را اشتباه گرفتم و رفتیم تو. داخل حیاطشون حیوان بود مرغ و خروس و برای محافظت از اونها یه سگ اونجا بود . پای منو گاز گرفت. از اونجا اومدیم بیرون. 

در زدم و تو باز نکردی

پسره را رد کردم رفت

و نگاه میکردم به خونه ات دیگه در نزدم گفتم شاید اینطوری بهتر باشه. و اون کوچه را تا به ابتدا برگشتم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۷ ، ۰۹:۱۶
مریم بانو

بیشتر از یک ماهه که هر شب به خودم میگم امشب 

درنهایت ب خودم میگم فقط 1 بار

فقط 1 بار

فقط 1 بار دیگه ببینم بخوابم  فقط 1 شب

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۱۱
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۳۱
مریم بانو

با خودم بد شده ام

بد و بی رحم شده ام

نامهربان شده ام

...

و فکر میکنم نامهربان نباشم غیر عادیست 

اصلا باید باشد درست تر است

شب ها نگران

روزها بی قرار آرام

در خواب پر تشویش خسته

در بیداری در خواب...

...................................

دختر زهرا ، پسر مهدی دنیا آمدند ..........

...................................

دخترک صدایم میکند مریم؛ اگر پاسخم چیزی جز "جون مریم" باشد شاکی میشود. جان این روزها....

...................................

من مسئول آنم که هست که بود که هستم که خواهم باشم. بی دخل و تصرف کسی. من رقم خواهم زد .... برای همین فعلا نقلی نخواهم کرد. من باید راه را بروم. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۴۲
مریم بانو
adjourn
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۲۵
مریم بانو
تنهای تنهام تک و تنها
اینجا همه صندلی ها دیوارها آدمها تو شعاع کیلومترها دورتر ازم قرار گرفتند انقدر که نه میبینمشون نه میشنومشون...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۶:۳۹
مریم بانو
هرشب در ابر با خیال میخوابم. با خیال ساختن فردایی بهتر. به امید آمدن روزهای بهتر
روزهایی که نمی آیند...
وقت هایی که هیچ شعری هیچ کتابی نمیتونه ارومت کنه. سکوت دنیاتو میگیره
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۷ ، ۰۳:۰۶
مریم بانو
همیشه تواتفاقای مهم زندگیم بودی. همیشه یه گوشه توتمام این اتفاقات جات خالی بودمثل تمام بارهای گذشته ای ک نوشتم. ب الان فکر میکنم به اینکه اگر بودی همش خونه ما بودی بخاطر دخترک و همش میبردیش بیرون و براش ی عالمه چیز میخریدی. و همیشه باهام میامدی همدان با مادر و مطمئنم که دخترک چقدر باهات رفیق میشد.مثل خودم حتی تو بغلت میخوابید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۴۳
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید