روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۹ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

 
سلام به کسانی که
بیهوده دوستشان داشتیم ...
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۰۱ ، ۲۰:۵۵
مریم بانو

سوال: چی باعث میشه من و علی به زندگی با هم دیگه ادامه بدیم؟

 

ما با هم خوب نیستیم

رابطه مون اصلن خوب نیست

من اون رو به عنوان یه انسان خوب دوست دارم اما به هیچ وجه به عنوان شوهر نه

چرا زندگیمون انقدر بده

چرا یه جوریم انگار داریم همو تحمل می کنیم. نمیتونیم با هم سر کنیم

اون از اخلاق و رفتار من ایراد میگیره و منم از اخلاق و رفتار اون

اصن دیگه هیچیمون به هم نمیخوره

قبلن هم نمیخورد

یه حس بدی دارم حس گوسفندی که زندانی شده

البته که من گوسفند نیستم و زندانی هم نشدم ولی خب این حسمه چیکارش کنم

علی کاری ب من نداره من همیشه آزاد بودم و هستم خواهم بود اما چرا این حسو دارم؟؟

 

من نمیدونم تویی که داری در سالیان بعد این نوشته هام رو میخونی کی هستی؟ مریمی .. دخترکی یا علی هستی

میدونی می خوام بهت بگم من و علی هیچ وقت زوج خوبی نبودیم (البته که میدونی مشکل من استفاده زیاد از کلمات همیشه و هیچ وقت است : دی) علی خوبه. منم خوب نیستم اما بد هم نیستم

اما ما مناسب هم نیستیم. ما به هم نمی خوریم اصلن

 

اما هیچکدوم جرعتش نداریم که اینو نشون بدیم. به خاطر چی؟ به خاطر دخترک؟ نمیدونم

من میدونی دلم براش می سوزه. اونم برا این زندگی خیلی زحمت کشیده برا من و دخترک. حالا من بیام چی بگم؟ بگم نمیخوامت؟؟؟ این بی شرف بودنم رو میرسونه

 

نکنه اونم دلش برام میسوزه به نوبه خودش؟ کاش می فهمیدم

کاش یه برنامه می ریختم با یه دختری آشنا بشه عاشقش بشه باهاش ازدواج کنه و منو طلاق بده

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۰۱ ، ۱۹:۴۶
مریم بانو

یوزارسیف دیدین؟

دیدین وقتی زلیخا می خواد یوسف رو به خواسته های شیطانی (و طبیعی) خودش مجبور کنه روی مجسمه خدایان پارچه می ندازه که نبینن و بعضی از مجسمه ها رو هم میزاره تو کمدی چیزی

 

راسیتش روم نمیشه جلو سید ( Siid ) عصبانی بشم. وقتی می خوام عصبانی بشم قایمش میکنم جایی که نبینتم : دییییی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۰۱ ، ۱۹:۴۳
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ آذر ۰۱ ، ۰۹:۱۵
مریم بانو

امروز عصر:

دارم رانندگی می کنم

نفهمیدم چی شد یهو یاد لویزان می افتم

اون تصویر میاد جلو چشمام. دراز کشیدم روی نمیدونم چی چی وسط درختا نم بارون میزنه. چشمام نیمه باز نگه میدارم از لابلای چشمام انگار زیباترین تصویری که طبیعت می تونه بهم عرضه کنه رو می بینم. آسمون صاف که شاخ و برگ درخت های اطراف میدان دیدش رو محدود کرده

هر ازگاهی چشمام کامل می بندم فقط می خوام حس کنم. لطیفی برخورد قطرات بارون با صورتم رو

به خودم میام، دارم بی اختیار لبخند میزنم

یه لحظه احساس می کنم چقدر انگار همه چیز خوبه...

 

اما نیست...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۶ آذر ۰۱ ، ۱۹:۴۲
مریم بانو

تو گروه می گم: بچه ها من فکر میکنم زندگی بعد از واکینگ دد دیگه قشنگ نیست

یکی میگه: نگران نباش انقدر اسپین آف ازش ساختن که ما هنوزم می تونیم تو حال و هوای واکینگ دد باشیم

 

انگار یه بارقه شادی تو دلم روشن میشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۰۱ ، ۱۹:۱۴
مریم بانو

آرام باش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۰۱ ، ۲۳:۴۳
مریم بانو

مریم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۰۱ ، ۲۰:۵۵
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۱ آذر ۰۱ ، ۲۳:۵۸
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید