روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

لویزان

يكشنبه, ۶ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۴۲ ب.ظ

امروز عصر:

دارم رانندگی می کنم

نفهمیدم چی شد یهو یاد لویزان می افتم

اون تصویر میاد جلو چشمام. دراز کشیدم روی نمیدونم چی چی وسط درختا نم بارون میزنه. چشمام نیمه باز نگه میدارم از لابلای چشمام انگار زیباترین تصویری که طبیعت می تونه بهم عرضه کنه رو می بینم. آسمون صاف که شاخ و برگ درخت های اطراف میدان دیدش رو محدود کرده

هر ازگاهی چشمام کامل می بندم فقط می خوام حس کنم. لطیفی برخورد قطرات بارون با صورتم رو

به خودم میام، دارم بی اختیار لبخند میزنم

یه لحظه احساس می کنم چقدر انگار همه چیز خوبه...

 

اما نیست...

 

موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۱/۰۹/۰۶
مریم بانو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دانلود آهنگ جدید