روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲۵ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

من هیچ وقت دوست نداشتم جای کسی بود. جای خودم بودن رو دوست داشتم. همین خودم بودن همه چیز خودم رو دوست داشتم.

 

اما این چند روزی غبطه خوردم . غبطه خوردم به دختری که دوست داشتم مثل اون باشم دوست داشتم شخصیتم یه کم مثل اون میبود یه کم محکم با عزت نفس .  همیشه تحسینش میکردم حتی قبل اینکه مثل حالا بشناسمش. کاش میتونستم بهش بگم که چقدر تحسینش میکنم.

 

حالا فکر میکنم اگر مثل اون بودم .... چه خوب میشد

چه محکم

چه قوی و پر قدرت

چه عزت نفسی

 

و یادم میمونه که داستانش رو برای دخترک تعریف کنم. وقتی بزرگ شد یاد بگیره که شخصیتش چقدر ارزش داره و دم دستی نباشه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۰ ، ۱۴:۰۸
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۹ فروردين ۰۰ ، ۰۰:۰۰
مریم بانو

خالم گفت بیاید بریم شمال

خیلی دو دل بودم همش سبک سنگین میکردم ببینم بریم بهتره یا نریم . واسه وقتم که گرفته میشد واسه پولش واسه جامون ک خونه کسی بود و بلاخره محدودیت هایی داشت.

هرچی فکر میکردم نمیفهمیدم بلاخره با رفتن موافقم یا نرفتن

یاد ایستگاه مترو و  سکه افتادم

سکه رو  بنداز بالا اون موقع است که خواسته قلبیت خودشو نشون میده.

سکه رو انداختم بالا. دوست نداشتم برم شمال

تردید تموم شد حالا فهمیدم که دوست ندارم برم شمال

ساعتی گذشت دخترک اومد پیشم با ناز و ادا از شمال حرف میزد لباساش حاضر کرد ذوق رده بود بالا پایین میپرید از این طرف خونه اون طرف میدوید.

اینجا بودم که تصمیم گرفتم برخلاف خواسته قلبیم بریم شمال

میبینی دخترک تو اینجوری تصمیمات منو تغییر میدی . راضی شدم به رفتن با اینکه دلم نبود فقط و فقط به خاطر تو

...................

البته ما این سفر رو نرفتیم به دلایلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۴۰
مریم بانو

یعنی برای اولین بار از شنیدن اسم گلی کلی خوشحال شدم خخخ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۵۸
مریم بانو

سلام خانه جان

ساعت از ۳ گذشته و خوابم نمیبره

اومدم حرف بزنیم ببینم چی از توش درمیاد

میدونی هر حسی یه منشایی داره که اگر منشاش پیدا بشه خیلی راحت میشه آنالیزش کرد

ولی تا وقتی معلوم نیست چته چه مرگته فایده ای نداره که نداره

مثلا یه موقع عصبانی هستی نمیدونی چرا بعد میشی فکر میکنی چند روز گذشته ات را مرور میکنی و یادت مثلا فلان دوستت حرفی زده و تو نتونستی جوابش بدی و این عصبایت در تو باقی مونده

البته تو که عصبانی نمیشی خانه جان

این یه مثال بود برای اینکه بگم پیدا کردن منشا حال مهمه.

مثلا امروز غمگینم دلم شور میزنه

نمیدونم دلم چرا شور میزنه

خب بزار فکر کنیم یه کم . انقدر فکر کنیم که این پست طولانی بشه و کسی حوصله خوندنش نکنه

چی شده مریم بانو احوال دلت چطورع؟

.

.

.

.

خب

۱- میترسم

۲- کار مقاله و کدم مونده و باید سریع تموم کنم

۳- گل هایی که خریده بودم پولش دراومد ولی بقیه گلها مونده و جریت اینکه بقیه بفهمن شکست خوردم هم ندارم

۴- کلاس های خصوصی کم شده و نگران درآمدم بعد از عید هستم

 

خب فکر میکنم . یعنی الان که فکر کردم دیدم مجموعه ای از این دلایل هست که باعث اضطرابم میشه

 

خب  فکر کنیم به راه حل مورد به مورد:

 

۱- برای این مورد هیچ کاری از دستم برنمیاد برات بکنم بانو . میتونم فقط بگم خودتو مشغول کن

۲- کارهای خونه تموم شد . پس از همین امشب بچسب بهش و نگران نباش تو میتونی از پسش بربیای عزیزکم مثل تا همینجایی که اومدی به خودت سخت نگیر تو داری تلاشتو میکنی

۳- صبر بباید . فعلا یه چند روزی اولویت کارهات بزار مقاله و از ۸ عید به بعد درمورد این شکست برو بشین مفصل فکر کن بشین اصن خودتو بزن خخخخخخخ یا یه شب تا صبح گریه کن خخخخ . فعلا اول مقاله ات تموم کن

۴- پس روی اپلاسیون مانور بده یه روز پاشو برو همین خیابون شماره تلفن همه سالن ها را یادداشت کن بعد برگرد خونه بشین بهشون زنگ بزنن و بگو اگر نیرو میخان تو هستی. و راه حل دوم از رزومه ات ۷   ۸ تا کپی بزن بعد یه روز صبح بعد تعطیلات برو آموزش پرورش ناحیه ۴ و بگو لیست مدارس غیرانتفاعی ناحیه را بدن . بعد برو دونه دونه سر بزن رزومه بده شاید برا تدریس گرفتنت

 

خب شرمنده مورد یک شدیم ولی دیگه ببخش به بزرگی خودت. به بقیه برس به ترتیبی که گفتم و فکرشو نکن افرین دختر

...............................................................................

دخترک گاهی تازگی از یه دوست خیالی حرف میزنه به اسم خورشید البته این اقتضای سنشه میگه با خورشید بازی کردیم و ...

دخترک شدم منم با دوست خیالی حرف میزنم بس که با هرکی حرف زدیم پشیمون شدیم

..........................................................................................................

یکساعت بعد نوشت:

همش بهانه بود انگار میخواستم پنهان کنمش زیر این دلایل جریت نداشتم رو باشه و باهاش روبرو بشم فرار میکنم ازش همچنان. منشاش فقط یه جمله بود.

راه حل : زمان. صبر بباید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۰۰ ، ۰۳:۵۲
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید