سلام خانه جان
ساعت از ۳ گذشته و خوابم نمیبره
اومدم حرف بزنیم ببینم چی از توش درمیاد
میدونی هر حسی یه منشایی داره که اگر منشاش پیدا بشه خیلی راحت میشه آنالیزش کرد
ولی تا وقتی معلوم نیست چته چه مرگته فایده ای نداره که نداره
مثلا یه موقع عصبانی هستی نمیدونی چرا بعد میشی فکر میکنی چند روز گذشته ات را مرور میکنی و یادت مثلا فلان دوستت حرفی زده و تو نتونستی جوابش بدی و این عصبایت در تو باقی مونده
البته تو که عصبانی نمیشی خانه جان
این یه مثال بود برای اینکه بگم پیدا کردن منشا حال مهمه.
مثلا امروز غمگینم دلم شور میزنه
نمیدونم دلم چرا شور میزنه
خب بزار فکر کنیم یه کم . انقدر فکر کنیم که این پست طولانی بشه و کسی حوصله خوندنش نکنه
چی شده مریم بانو احوال دلت چطورع؟
.
.
.
.
خب
۱- میترسم
۲- کار مقاله و کدم مونده و باید سریع تموم کنم
۳- گل هایی که خریده بودم پولش دراومد ولی بقیه گلها مونده و جریت اینکه بقیه بفهمن شکست خوردم هم ندارم
۴- کلاس های خصوصی کم شده و نگران درآمدم بعد از عید هستم
خب فکر میکنم . یعنی الان که فکر کردم دیدم مجموعه ای از این دلایل هست که باعث اضطرابم میشه
خب فکر کنیم به راه حل مورد به مورد:
۱- برای این مورد هیچ کاری از دستم برنمیاد برات بکنم بانو . میتونم فقط بگم خودتو مشغول کن
۲- کارهای خونه تموم شد . پس از همین امشب بچسب بهش و نگران نباش تو میتونی از پسش بربیای عزیزکم مثل تا همینجایی که اومدی به خودت سخت نگیر تو داری تلاشتو میکنی
۳- صبر بباید . فعلا یه چند روزی اولویت کارهات بزار مقاله و از ۸ عید به بعد درمورد این شکست برو بشین مفصل فکر کن بشین اصن خودتو بزن خخخخخخخ یا یه شب تا صبح گریه کن خخخخ . فعلا اول مقاله ات تموم کن
۴- پس روی اپلاسیون مانور بده یه روز پاشو برو همین خیابون شماره تلفن همه سالن ها را یادداشت کن بعد برگرد خونه بشین بهشون زنگ بزنن و بگو اگر نیرو میخان تو هستی. و راه حل دوم از رزومه ات ۷ ۸ تا کپی بزن بعد یه روز صبح بعد تعطیلات برو آموزش پرورش ناحیه ۴ و بگو لیست مدارس غیرانتفاعی ناحیه را بدن . بعد برو دونه دونه سر بزن رزومه بده شاید برا تدریس گرفتنت
خب شرمنده مورد یک شدیم ولی دیگه ببخش به بزرگی خودت. به بقیه برس به ترتیبی که گفتم و فکرشو نکن افرین دختر
...............................................................................
دخترک گاهی تازگی از یه دوست خیالی حرف میزنه به اسم خورشید البته این اقتضای سنشه میگه با خورشید بازی کردیم و ...
دخترک شدم منم با دوست خیالی حرف میزنم بس که با هرکی حرف زدیم پشیمون شدیم
..........................................................................................................
یکساعت بعد نوشت:
همش بهانه بود انگار میخواستم پنهان کنمش زیر این دلایل جریت نداشتم رو باشه و باهاش روبرو بشم فرار میکنم ازش همچنان. منشاش فقط یه جمله بود.
راه حل : زمان. صبر بباید