روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

آره دیگه رفتیم خونه ی جدید دیگه محرم نداشتم اینجا

 

اینجا گفتی هرچی بنویسم برای توعه ... اما اگر بنویسم... آره ....

اما حرفی دیگه نمونده همه تکرار مکررات میشه و دعواهای تکراری و حرفای تکراری و تحقیر شدن های من و بی اهمیت جلوه دادن دغدغه هام توسط آدمی که تو باشی

 

فقط یه چیزی مونده که چند ماه قبل نوشتم برات ، میخواستم برات ایمیل کنم که فکر نکنم دیگه بفرستم.

 

پس دیگه چیزی نمیمونه. شاید فقط اتفاقاتی مربوط به دخترک نوشته بشه

 

دیگر صلاح نیست بمانم کنار تو        بدرود ای شیرین ترین اشتباه من

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۸:۳۸
مریم بانو

دلم میخواد بمیرم

اما

مامانم بابام، الی، دخترک ناراحت میشن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۳:۱۵
مریم بانو

خانواده ام دارم داغون میکنم دارن از هم میپاشن، متلاشی میشن

ارزشش داره؟

نمیدونم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۳:۵۸
مریم بانو

نمی خوام حرفای امروزش یادم بره. بهم گفت تو پر از خشمی و خشم قوی ترین هیحان آدمیه. پر از خشمی چون خودتو نبخشیدی

و خودت نبخشیدی چون اصلن نمیخای بپذیری که اشتباه کردی. و این حس که هیچ وقت نمیتونم شاد باشم از همون حس عذاب وجدان میاد. اما باید خودتو ببخشی و مهربون تر با خودت باشی. اشتباه کردی آره اما تاوانشم دادی. این همه حس بد این همه غم همون تاوانیه که دادی. چنگ زدی به همه چیز اما باید رها کنی. تو موفق باشی تو کارت تو تحصیلت تو اجتماع اما برای خودت درون خودت نیستی برای خودت یه شکست خورده و تحقیر شده ی بزرگی فقط... فکر کن و بپذیر و ببخش خودتو...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۰:۵۸
مریم بانو

بفرما کد بزن چیز دیگری نگو 😁🤓😅 (خانواده نشسته مودب باشیم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۰:۳۸
مریم بانو

خوشم میاد از اینکه چیزهایی ک‌ حس میکنم درسته

 

و اون شک بدون هیچ پشتوانه ی محکم و مستدلی امااا، تبدیل میشه به یقین

و‌ این هم باز معجزه ای دیگر از «زمان» عه ، آشکارکردن سِر هاست

 

من نخواستم ماهی گیر باشم، اصن گرفتن ماهی اشتباهه

اما ماهی ای نیومد، قبلن صید شد

حیف...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۷:۳۸
مریم بانو

سکانس اول، روز شمار دوست دخترا:

 

نام دختر زمان دوستی مدت  توضیحات
همه از بدو تولد تا ابد بی نهایت

حوصله ندارم توضیح بدم خلاصه اش میشه، افق و خاکی و نود گرفتن از تمام جنس های مونث منظومه ی شمسی

 

سرگرمی تابستان 1400 3 ماه

دوست دختر پیدا کردن تو کانال علموص 

طنین مرداد 96 تا آبان 96  3 ماه

نشد که بشه. طنین هم باید بره دعاش رو به الی بکنه چون الی از رابطه من با ماهی براش گفته بوده و اونم عقب کشید

 

مایده مهر 96 تا مهر 97  یکسال

یه بدبختی مثل خودم. بیشتر دلم براش میسوزه از اینکه ازش سواستفاده کرد. حوصله امم نکشید برم تو پوشه اش

 

سوسن از مهر 96 تا مرداد 97 10 ماه

یه حسرت همیشگی از وقتی شناختمش که چرا مثل اون نیستم. 9 ماه بهش گفت عکس بدون روسری بده ی بار اونم موهای بافته داد. حالا من چی: هوی عکس م مه بده. -بیا     هوی عکس کو ص بده   -بیا   هوی عکس کو ن بده   -بیا

آره تعهد هیچ جوره به دست نمیاد جز با عشق و علاقه ی واقعی

 

سیمین مهر 96 تا اسفند 99  3 سال و نیم

یه بازی خورده ی شدید ، گفت هرگز ماهی رو نمیبخشه. (بعد ماهی میگه تصیر منه بدبختی هاش، نمیگه این همه آه و نفرین پست سرشه. البته اعتقاد نداره، روی ی جمله میره جلو: به تخمم)

 

فاطمه از  اسفند 96 تا کنون غیر قابل پیش بینی

قضیه ی من راضی تو راضی کون لق ناراضی. چون اهل دادنه نباید از دستش داد :))  اصن هرکی از دستش بده خره خخخخخ. همون آدمی ک من وقتی فهمیدم ماهی باهاش بوده رفتم آزمایش ایدز دادم اما دلیلش هیچ وقت ب ماهی نگفتم

 

گلی از مهر 90 تا کنون غیر قابل پیش بینی

البته خودش میگه از مهر 95 ولی با توجه ب اینکه قبل نورا با گلی بوده و محض محکم کاری میشه مهر 90 :))

فکر نکن دخترایی که این جورن خوبن چون نازش می کشن... اینا مث شمع اند هرچی شعله بزرگتر باشه زودتر تموم میشن. امثال تو هستن که ی عمر می مونن

 

نورا از بعد گلی تا فروردین 97 چمیدونم حوصله ندارم

بعد کات هم اگر فرصتی میداد ی پاتک میزد، اینم از هموناست ک نفرینش مونده.

 

خرده ریزا همیشه همیشه حوصله نام بردن از اینا دیگه ندارم خسته شدم بابا

 

 

سکانس دوم، روزشمار خودم:

(دوست دارم ب مرور برای خودم تکمیلش کنم)

نمیدونم از کی شروع شد ولی میدونم طوری شد که اسفند 95 عکس تولد دخترک رو براش فرستادم. احتمالا پاییز 95 بوده.

6 مهر 96 اولین دیدار. 18 دی 96 اولین سقط  و 2 تیر 97  و 1 آبان 97

یادم نیست کی بود حوصله امم نمیشه دیگه الان برم بگردم پیدا کنم بین این همه فایل چت هامون. ولی فکر میکنم پاییز بود، پاییز 97 که آمادای بودیم گوشیش نگاه کردم و چت ها با مایده و گلی و فاطمه و...

یه جوری توجیه کرد همه رو. دو سال گذشت (سرفرصت از رو چت ها پرش می کنم حوادثی ک رخ داد)

روزهای اول دی ماه 99 یه شات فرستاد حواسش نبود اسم سیمین و گلی بود ک باهاشون چت کرده بود. از اونجا شروع شد. بهش نگفتم دیدم فقط گیر دادنام شروع شد میگفتم با کسی هستی چت میکنی؟ می گفت نه. انقدر گفت نه نه نه تا بهش گفتم دیدم و میدونم و دروغ بسه. اوایل اسفند 99 بود که به بقیه گفت یه زن بدبختی هم هست ک من باهاشم و باقی ماجرا

و البته بعد از همه این ماجراها من بازهم اسم گلی و فاطمه رو تو گوشیش دیدم. و بقیه رو هم ک ندیدم اما قسم میخورم هستن

بهش گفتم تا خرداد 97 می بخشم.

اما اون سو استفاده کرد و سال های بعدیشم ب ارتباط با بقیه ادامه داد. laughlaughlaugh

و حالا هیچکدومو نمی بخشم.

اینا گذشت تا همین چند وقت پیش وقتی همه کانتکت هاش دیلیت کرد، منم همراه همه، بازم نفهمید ناراحتیمو، نفهمید ک حتی اگر همه رو دیلیت میکرد منو باید اد میکرد، اگر براش مهم بودم

بعد اومدم تهران چندین بار از دی 1401 هی بهش گفتم من تهران هستماااااااا اونم تو دلش هی گفت خب چیکار کنم ک هستی من کارای واجب تر دارم استرس کارم دارم، و اینجا بود ک تیر خلاص زد بهم، قشنگ زد وسط قلبم همون شرحه شرحه شده اش هم از هم پاشید

اشتباه خیلی بزرگی تو زندگیم کردم و تاوان خیلی بزرگتری دادم. یادم نمیره ک من متاهل هستم و تو این رابطه بودم پس فکر کنم لایق همچین تاوانی هم بودم.

 

سکانس سوم، برخورد ماهی وقتی این پست رو میخونه:

اگر پیام بده: ای بابا بزار کنار این بچه بازیهات بزرگ شو

در ذهنش: این (یعنی من) overthinking میکنه، خب بکنه (مودبانه)

اگر مواجه بشه با همچین چیزی در دخترای دیگه:

پیامش: آخی فلانیه عزیزم این نشون میده overthinking میکنی یعنی برات حل نشده بگو کمکت کنم با هم حلش کنیم. من میخوام حالت خوب کنم. (دیدم ک میگما)

ذهنش: آخ جون یکی پیدا کردم حالش خوب نیست برم یه کم باهاش چت کنم قربون صدقه اش برم زیرپوستی شاید بتونم ازش نود بگیرم

 

سکانس چهارم، چند جمله ای با ماهی:

این همه وقت صرف انواع دختر کردی، همه ما رو مینداختی بیرون اول از همه هم منو (همون زمستون 96 ک می خواستی تموم کنی و من با التماس نگهت داشتم بهترین موقع بود)، تمرکزت میذاشتی فقط رو همون سوسن الان ب همه چی رسیده بودی.

دلت برا ی من به چشم ی زن بدبخت فلک زده سوخت مثل همون جوری که برا مایده سوخت این وسط گفتی حالا که هست خودشم می خواد پس ی حالی ام ببریم بعله آدما سر منافع دوست میشن و تموم میشه.

اما من تمام راه را دویده بودم...

 

ماهی جان 17  گیگ اطلاعات ازت دارم، ک 3 گیگش عکسا و چت های خودمونه، چند میدی  بقیه اش به خودت بفروشم ؟؟؟ خخخخخخخخخ یعنی چیزایی ازت دارم خودت نداری laughlaughlaugh

قیمت پایه رو کامنت کن شاید مزایده گذاشتم  laughcoollaughlaughlaugh

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۳۳
مریم بانو

- مریم، باید از اینجا بریم

- میدونم عزیزم ، میریم

- آخه کی؟

- به زودی، خونه جدید رو که پیدا کردم همه چیزو جمع می کنیم میریم

- مریم

- جونم

- فقط زود بریم دیگه نمیتونم اینجا بنویسم

- میریم عزیزم باهم. مثل همیشه... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۳۵
مریم بانو

مریم فقط بسه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۲۲:۱۲
مریم بانو

دیووته کننده است یه جورایی

بالا افطاری می خورم میام پایین آماده بشم

باید می رفتم سالن مشتری داشتم اما علی رفته بود بیرون و ماشین نداشتم. اینو وقتی داشتم افطاری می خوردم تو جمع گفتم.

دارم آماده می شم که گوشیم زنگ می خوره نگاه می کنم یه لحظه تعجب می کنم این دیگه چیه بعد ماتم میبره نوشته Tanin تو چند ثانیه اول تعجب می کنم فکر میکنم من دوستی ب اسم طنین ندارم. یهو یادم میاد طنین از کانتکت های ماهی بود انگار. عجیبه چشمام گرد شده. اکسپ میزنم و جواب میدم

اما صدای طنین نیست... صدای خواهرمه میگه: مریم از گوشی فاطمه زنگ زدم. منو فاطمه داریم میریم کلاس جلوی در هستیم اگر ماشین نداری گفتم برسونیمت

میگم : نه ممنون خودم میرم

گوشی قطع می کنم هنوز ماتم. فاطمه همون طنینه؟؟ باز ب خودم میگم شاید اشتباه می کنم. هارد میارم وصل می کنم به لب تاب سرچ میکنم پوشه طنین باز می کنم. بعضی چیزا هست شماره اش که چک کنم  بعضی چت ها .....

آره همونه...

من میدونستم فاطمه از قدیم با الی دوست بوده اما یکسالیه رابطه بسیار نزدیکی با هم دارند فاطمه اکثر روزهای هفته این جاست انگار شده یکی از افراد نزدیک خانواده مون. شبا اینجا می خوابه گاهی. شام نهار خیلی اوقات با ماست. امروزم از صبح اینجا بود و افطار رو همه با هم سر یه میز خوردیم و بعد اونا رفتن آماده بشن برن کلاس و منم اومدم پایین آمده بشم برم سالن

و حالا من فهمیدم عه این فاطمه ای که همش اینجاست شام و نهار با ماست و دوست نزدیک دخترکه من شده و برای منم دیگه غریبه نیست.

همون طنین عه...

 

فقط تا جاییکه میدونم اواخر تابستان و اوایل پاییز ۹۶. یعنی همون موقعی که من با وحید در ارتباط بودم و منو خون ب جگر کرد. آره همون موقع خودش با طنین یا فاطمه ای که حالا هر روز خونه ی ماست لاو میترکونده..

 

زنگ می زنم سالن. نوبت رو کنسل می کنم...

 

و به این فکر می کنم که:

 

دنیا چقدر گرد و کوچیکه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۳۸
مریم بانو

- سلام

- سلام عزیزکم

- دلم خیلی براش تنگ شده

- میدونم

- دیروز بهم پیام داد. برا عمل مامانش پول کم داشت انگار. یه مقدار براش جور کردم

- آفرین این یه کار انسانیه

- دوست داشتم بگه بهم عملش چ جوره. نگفت. آخر خودم پرسیدم

- خب چی گفت؟

- گفت خوب بوده عملش. مریم؟

- جونم

- تنهاست... کاش پیشش بودم...

- مریم. همون که پولو جور کردی براش کار مهمی بوده تو کارت انجام دادی

- خیلی تنهاست

- اون بلده راهش پیدا کنه

- مطمینی؟

- آره قربونت برم نگرانش نباش

- خوابشو میبینم شبا

- آره فهمیدم ناقلا

- دلم می خواست دستاش می گرفتم

- مریممممم می گذره. صبر کن

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۱:۲۸
مریم بانو

نگاهم می افته ب لیست مخاطبینش

چند نفر بیشتر نیستند

بهش میگم اینو‌ چرا ذخیره کردی؟؟؟

میگه خب می خوام پیام ک میده بفهمم کیه

میگم چرا عکس خودت گذاشتی براش

میگه خب عکسش ک نداشتم بعدم عکس خودمم قشنگه

میگم خب اصن شاید جالب نباشه کسی اسمش‌ تو گوشیت ببینه

با خنده میگه: نگران نباش نگران نباش، اگر‌ کسی دید و پرسید میگم همراه اوله اینجور ذخیره کردم بامزه باشه

عاقا من تسلیم 😁😁😁

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۲ ، ۰۹:۴۲
مریم بانو

- دلم خیلی براش‌ تنگ شده

- میدونم

- اما، او‌ مرا دوست ندارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۲۴
مریم بانو

کجا رود،، ؟

پرنده ای که دلش از آسمان گرفته باشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۲۰
مریم بانو

و‌ اینم فکت امشب:

کسیو پیدا کن که وقتی داری

راجع به چیزهایی که اذیتت کرده حرف میزنی

فکر نکنه داری غر میزنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۲ ، ۰۵:۰۸
مریم بانو

چرا اشکام بند نمیاد

-مریم جونم عزیزم یه کم دیگه صبر کن میریم مشاوره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۲ ، ۱۹:۵۳
مریم بانو

- مبدونی اگر باز پیام بده من وا میدم

- نباید وا بدی 

- دلم میخوادش

-مریم

- مگه من دیگه میتونم چند نفرو مثل اون دوست داشته باشم آخه

- مریم ندیدی چیکار کرد باهات، چقدر نادیده گرفتت، تحقیرت کرد، بهت اهمیت نداد، بهت توجه نکرد، ندیدی عزیزم؟

- دیدم, ولی مگر من دیگه چندبار میتونم تو زندگیم کسیو داشته باشم ک اندازه ی ماهی دوسش داشته باشم

- ب‌چ قیمتی، زیر پا له شدن خودت؟

- دوسش دارم میفهمی؟   .... بی قرار و‌دل شکسته ام بر عشق کسی ب جز تو‌ دل نبسته ام... غمت مرا رها نمیکند...

- میفهمم‌ چون دوستت دارم مریم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۳۹
مریم بانو

من هیچوقت علاقه ای ب اینستا یا فیسبوک نداشتم، تلگرامم بیشترین استفاده ام کسب اطلاعات از گروه هاست ، زبان، برنامه نویسی، و تا حدی هم ارتباط با دوستان مجازی‌ خانم، 

حالا تازه دارم میفهمم بعد از این مدتی ک عضو‌ توییتر بودم بدون هیچ فعالیتی، فضای جذاب برام توییتره، تازه فهمیدم توییتر همونجاییه ک میخوام

ناناحت نشی تو‌ خونه ی منی پناه دلخستگی هامی حرفایی ک ب تو‌ میزنمم هیچ جا نمیگم، سنگ صبور من تویی وبلاگ جان، تازه از توییتر هم میام برا تو‌ میگم، هیچی جای تور‌و نمیگیره پناه من، حالا اینو بخونیم ببینیم ی آدم چ آسیب هایی میتونه ب بقیه بزنه و‌ ب تخمشم‌ نباشه:

 

https://twitter.com/hamedhekmatt/status/1642636160873766913?t=pWZ5y4uDp0BXyvAAlNTaBQ&s=03

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۳۷
مریم بانو

- من دلم تنگ شده براش

- میدونم عزیزم، ولی باید طاقت بیاری

- میدونی چی شده؟

- چی شده عزیزدلم؟

- توییت گذاشته بود که می خوام برگردم به اکسم. بعد من یه جورای خندیدم. میدونم برنمیگردیما ولی همین حتی فکر کردن هم بهش خوب بود

- خب؟

- بعد نوشت دروغ 13 بود. یه جوری شدم. حس کردم داره تحقیرم میکنه

- مریم...... میشه چکش نکنی

- نه فعلن نمیتونم . تازه میدونی یه توییت بود دختره نوشته بود شغل و درآمد و فلانتونو به هرکس نگید اینم کامنت داده که بد دل بودنت رو هم به کسی نگید، جار هم نزنید. مگه من بد دل بودم؟؟ مگه من از اولش بد دل بودم؟ اصن مگه این بد دلیه؟؟؟؟ من فقط شواهد رو دیدم.

- چی بگم. حق داری

- تازه یه چیز بدتر یه توییت بود نوشته بود نسل پسرایی که از رابطه سکس نمی خوان منقرض شده. بعد کامنت داده که نسل دخترایی که میان زندگی بسازن نه اینکه سوار زندگی بشن هم منقرض شده. من مگه خواستم سوار زندگیش بشم؟؟

- شاید منظورش تو نیستی چرا به خودت میگیری؟

- منظورش منم چون میدونه می بینم. میدونی دلم پر گریه است. میدونی وقتی اینارو می خونم یه چیزی انگار تو دلم چنگ میزنه یه چیزی انگار چنگ میزنه دلمو زخمی میکنه

- مریم... توییتر ول کن

- نفسم داره بند میاد

- فیلم بین کتاب بخون ، بهش فکر نکن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۲ ، ۲۲:۲۲
مریم بانو

مریم

اول باید بپذیری تو عاشقشی

که چی هی مقاومت که نه معمولیه برام معمولیه برام

دیدی معمولی نیست

میگی همه چیز عادیه اما نیست، دلت آشوبه و به روی خودت نمیاری، بی قراری و میندازی گردن کارایی که داری، میخای خودت مشغول کنی با هزارتا چیز اما باز فکرت ازش پره. یه پیام میده اینستا میری بهش فحش میدی اما همون ی پیامش برای چند ساعت آروم نگه ت میداره، خیالت راحت میشه که هست

دوسش داری خیلی ام دوسش داری

انقدر که اگر بیاد حرف بزنه واسه تمام دلخوری هایی که داری معذرت خواهی کنه، با اینکه میگی نمیبخشیش... اما ... میبخشیش

و واقعیت اینکه همین الانم بخشیدیش، فقط دلخوری

یه جایی، یه قسمتی از قلبت داره میگه که ماهی حق داشته

  • اگر حق داشته چرا برام خاطره ساخت چرا برام رویا بافت؟

دومی که می خوام بگم جواب همین سواله : چون دوستت داره اونم چون آدمیزاده، فوق بشری ک نیست

اونم رویا بافت و خاطره درست کرد اما اونم تو دلش یه جایی هی بهش نهیب زد هی پسر این زن شوهر داره

با همه این حرفا شاید می خواسته خودشو آروم کنه شاید می خواسته ببینه میتونه جدا بشه یا نه، شاید می خواسته دخترای دیگه رو جذب کنه با همون قدرتی که خودش ازش حرف میزنه که میخواسته ثابت کنه

اما هرچی که هست میدونم این نیست که اونا رو بیشتر از تو می خواسته، این نیست عزیزترینم

تو جایگزین اونا نبودی

اونا یه مسکن موقت بودن براش

با همه این چیزا، ماهی حق داشته چون تو رابطه رو بردی جلو درحالیکه شوهر داشتی بچه داشتی و اون تنها

چه توقعی داری

باید مثلا به پای تو بمونه؟

تا کی؟

که چی بشه مثلا؟

دنبال چی هستی تهش؟

سوم :مریم، همینجور بزار بمونه

تو میخوای برگردی، اونم میخواد برگرده

اما نزار

تو مجبوری

بزار بلاک بمونه

میره دنبال زندگیش، و شاید بدون حضور تو خیلی خوشبخت تر بشه، خیلی شادتر

اینو نمیخوای:

  • آره

اینجوری نگو آره دلم یه جوری میشه (حسی که نمیتونم کلمه ی معادلش رو پیدا کنم)

  • آخه اون تنهاست، نمیتونم تنهاش بزارم، باید حواسم بهش باشه، مراقبش باشم

مریم تو مامانش نیستی که مراقبش باشی، خدای اونم بزرگه، بزار تنها باشه شاید مسیر درست خودشو پیدا کرد، نگران نباش اون بلده چه جور از پس بحران ها بربیاد دیگه یاد گرفته

  • اما تنهایی ... نگرانشم خیلی نگرانشم

چاره ای نیست دخترجون... راهی دیگه ای غیر این نیست...

هرچی بهش نزدیکتر باشی دورشدن سخت تره. اصن مگه تو خودت منتظر دفاعش نبودی؟ مگه قرار نذاشتی با خودت که مقاله اش بده و دفاع کنه و تموم

  • آره

عزیزجان دوباره اینجوری گفتی "آره" ... زیاد فرقی نداره الان تموم بشه یا بعد دفاعش. حتی یک روز طولانی تر میشه یک روز سخت تر. اون از پسش برمیاد، آره سخته، خیلی سخته ولی باید رهاش کنی و چاره ای نداری

  • خیلی نگرانشم، کاش می تونستم کمکش کنم

کمک کردنت اینکه حواست باشه پیام ندی بهش، اینجا چیزی ننویسی بخونه لیز بخوره پیشت،

مریم بزار بره پی زندگیش

اون نمیتونه کنار تو بمونه

این رابطه غلطه، شما برای هم نیستید، کاری نکن تحریکش کنی به پیام دادن، مریم تو نزاربرگرده اگر خواست

  • نمیتونم

میتونی مریم جان ترخدا نزار برگرده، به خاطر خودش، اون با تو هیچ آینده ای نداره، مگه دوسش نداری؟ واسه همین حس ارزشمند دوست داشتن نزار برگرده تورخدا مریم

  • نباشه... من دق میکنم... میمیرم...

میدونم... باید اینو بپذیری تو یه دختر مجرد نیستی، اما اون مجرده........ به خاطر خودش نزار برگرده، خواهش میکنم.

ببین من همیشه هستم، هروقت دلت گرفت بیا حرف میزنیم بیا به من بگو

  • تو برا منی، اما کی مواظب ماهی باشه؟

باز اینو گفتی، حرفای تکراری نزن، اونم بلاخره مسیرش پیدا میکنه، شاید یه دختری هم پیدا کنه خیلی از تو بهتر خخخخخخخ

من هستم، هروقت خواستی

درضمن انقدر چکش کن، چت ها رو هم نخون همش، مریضی خودتو عذاب میدی!!

یادت نره رهاش کن به خاطر خودش، تو مجبوری میفهمی مجبوری عزیزکم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۲ ، ۱۴:۱۸
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید