روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

 

 

ی پسره خیلی خوشگل و خوش تیپ تو شبکه پویا دیده
میگه مامانم من دلم میخاد با این ازدواج کنم

 

تلوزیون داشت ی کارتون نشون میداد من فقط صداشو میشنیدم
یهو ی صدای بامزه اومد برگشتم نگاه کردم ی مار خیلی بزرگ بود با تهجب گفتم عه این ماره
گفت اره ینی تو نمیفهمی تو ک بزرگی تو ک درس میخ نی ینی نمیفهمی این ماره منم میفهمم تو ک بزرگتری از من


خودتو بیارتوی من تو جونم پوستم نامدمدندتدکد

کلیپ های رقص میذاشتیم با هم میرقصیدیم ب ی کلیپی رسیدیم زن و شوهر باهم میرقصیدن . یهو برگشته بهم میگه : مامان تولدت کی هست؟ میخام از این شوهرا برات هدیه بخرم ک باهات برقصه اینحوری بچرخونتت. اصن اگر خواستی دوتا از این شوهرا میخرم

 

مامانم اینا اومدن خونمون برا عید
دخترک از پولاش عیدی داد ب همه
اخرش مامانم یه پولی اورد به دخترک گفت بیا اینم عیدی تو
دخترک گفت : نه نه بزار تو کیفت تو ک سید نیستی نباید عیدی بدی. من و بابام سید هستیم عیدی میدیم خخخخخخخخخخ

قدیما پیش اومد حرف از اسم شده بود بهش گفته بودم اسم دختر دیانا دوست دارم
تازگی ها چند روزه میگه اسممو دوست ندارم عوض کن
امروز بهش گفتم چرا اسمتو دوست نداری چه اسمی دوست داری پس
گفت اسممو بزار دینا (به دیانا میگه دینا)
گفت تو اسم دینا رو دوست داری پس منم اسم دینا رو دوست دارم اسممو بزار دینا ک دوست داشته باشی
مقاومتی نمیکنم دروغ هم نمیخام بهش بگم پس بهش گفتم اره دیانا دوست دارم ولی اسم تورو ... هم دوست دارم اینم قشنگه.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۱۶
مریم بانو

 

گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم

گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۸ ، ۰۶:۵۰
مریم بانو

 

خیلی جالبه نظرسنجی گذاشته تو پیجش ک اگر ب گذشته برگردید چی رو تو زندگیتون تغییر میدید یا انجام نمیدید
ب غیر از کسایی ک راضی بودن و چیزی رو تغیر نمیدادن بقیه حول چندتا مسئله بود فقط:
1. ازدواج نمیکردم با این فرد. بچه دار نمیشدم
2. این رشته تحصیلی رو انتخاب نمیکردم (اکثرا به اجبار خانواده رفته بودن یه رشته تحصیلی خاصی)
3. کار بهتری انتخاب میکردم
4. مهاجرت میکردم از ایران
5.تفریح میکردم و ازاد بودم بدون نگرانی قضاوت دیگران کارایی ک دوست داشتم میکردم و در بند محدودیت ها نبودم
5. پای کسی ک همو دوست داشتیم می ایستادم

ی نکته جالبی ک درمورد ازدواج این بود ک هم کسانی ک سنتی ازدواج کرده بودند ابراز پشیمانی میکردند
هم کسانی ک ب اصطلاح خودشون با عشقشون ازدواج کرده بودن ابراز پشیمانی میکردند
نتیجه = کلا خود ازدواج میره زیر سوال چه با ی فرد معمولی چه با کسی ک ادم عاشقشه 😂😂

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۳۶
مریم بانو

 

دو هفته پیش :

 

خونه را جارو برقی کشیدم خواب بود
بیدار شد
گفت پس شام با من
با تکه های کوچیک مرغ داخل فریزر شام خوشمزه ای درست کرد
.....
صبح جمعه از خواب بیدار شدم، دخترک را با ماساژ و مهربونی از خواب بیدار کرد
صبحانه را تا خواب بودم اماده کرده بود؛ مثل هر روز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۳۶
مریم بانو

از وقتی یادمه این مرده یک نمونه فرد مهربان خانواده دوست تو اقوام معرفی میشد یه مرد با اخلاق و مهربون
با همه بچه ها رابطه خوبی داره حتی با دخترک من
حتی با من وقتی کوچیک بودم
برای دانشگاه قبول شدنم بهم پول هدیه داد
از نظر کاری هم با اینکه پدرش وضع خوبی داشت ولی خودش از صفر شروع کرد الان کارخونه داره و خونه و ماشین خارجی و....
وقتی ک ازدواج کرد میگفت زن خوبی پیدا کردم
همیشه هم تو محافل فامیلی رابطه ی خوبی پر از احترام باهم داشتند
یه دختر 8 ساله داره ک خیلی همیشه بهش میرسید
برای زنش ماشین خرید و زنش را تشویق میکرد دنبال علایقش بره کلاس موسیقی و رقص و....
خونه شون تو یه برج 30  یا 40 طبقه است یادمه ی بار زنش میگفت خونه اجاره کردیم طبقه ی چهلم
یکی ازش پرسید شما ک خونه دارید چرا اجاره
خندید گفت اره خونمون تو همون برج هست طبقه اولش ولی من چون طبقه بالا دوست داشتم اقامون واحدمون را اجاره داد و اون بالایی رو اجاره کردیم
یادمه اومدم خونه اینو برا علی تعریف کردم ک ببین چقدر شوهرش دوسش داره

دیشب طی یک خبر بسیار غیرمنتظره شنیدم جدا شدن
نه فقط من بلکه هرکس خبر را شنید چند ثانیه شوکه شد و مات
مگه میشه آخه اینا ک فوق العاده بودن.
اره شد
حالا شنیدم ک زن مشغول ب کار شده تو ی ارایشگاه ک پول دربیاره برای خودش و بچه اش
از شوهرش خواسته دختره پیشش بمونه و شوهرش قبول کرده و دختره را داده به زنش

شنیدم ک مادرشوهر سبب طلاقش شده. همونطور ک سبب طلاق دوتا عروس دیگه اش هم شد. از بس ک بهشون فحش میداد و بدوبیراه میگفت و توهین میکرد. یه زن مریض ک خودش را مالک پسراش میدونه. و انقدر در گوش پسراش خوند ک زندگیهاشونو نابود کرد. و اجازه نمیده پسر کوچیکش هم ازدواج کنه. میگه بره دوست بشه ولی ازدواج نکنه با کسی. میگع پسرای من هردختری را بخان باید داشته باشن حتی چندتا همزمان ولی نباید ازدواج کنن باهاشون

نمیدونم وقتی یه مردی زنی را دوست داشته باشه. چقدر پشتیبانش میشه حتی درمقابل مادرش درحالیکه مقصره

نتیجه: ظاهر رو قضاوت نکنید شاید بهت زده بشید از جریانات واقعی
 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۱۹
مریم بانو

مامانم برام زردالو اورده

سعد اباد درخت زردالو داره

زردالوهای تازه رسیده و نشسته همینجوری مستقیم از درخت ادم بخوره. از تولید ب مصرف خخخخخخ

باید برم درختاش ببینم 😂

مثلا شاید توت داشته باشه

یا مث گلستان انجیر داشته باشه😈😆

 

زردالو= الوزرد 😁😁

دوس دارم بگم زردالو خخخخخ

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۵۴
مریم بانو

خانومه تو گروه پیام داد ک دلم بچه میخاد بچه دوم و داره اقدام میکنه

گفت بی بی چک زده مثبت بوده ولی شک داره باردار باشه ولی علایم بارداری هم داره

همه گفتن دیگه شک چرا برو آز بده و سونو مثبت بوده دیگه

رفته آز داده

منفی بوده. میگه داغونم داغون

بی بی چک اشتباه نشون داده و باردار نبوده

...

پ. ن : بی بی چک کاش اشتباه نشون میداد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۲۰:۰۷
مریم بانو

اومده تو آشپزخونه میگه ( یادم نیست ی سوالی پرسید)

خندیدم بهش گفتم از اون یکی زنت بپرس

خیلی جدی میگه : من اگر بخام ی زن دیگه بگیرم اول به زن خودم میگم. بعدش طلاقش میدم بره پی زندگیش. بعدش میرم با یکی دیگه. اینجور نیستم ک خیانت کنم به زنم.

مسخره بازی میکنم و بحثو عوض میکنم...


مستیم بدان حد که ره خانه ندانیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۳۳
مریم بانو

تکرار میشه همش تو سرم:

قلبم بلند پرواز شد
از چشم تو آغاز شد

رویای تو پایان ندارد...
...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۸ ، ۲۰:۲۱
مریم بانو

خواب بد دیدم
میان تعقیب و گریز و فرار از ادم قاتل و نجات خانواده ام خصوصا مامانم ک میفته و پاش در میره و فداکاری من ک ببریدش تا من مشغولش کنم این قاتل روانی ...
از خواب میپرم
میرم نزدیکش اروم دم گوشش میگم خواب بد دیدم...
هیچ عکس العملی نداره فکر میکنم خوابه یهو تکون میخوره میفهمم بیداره
میگم تو بیداری و هیچکاری نکردی و خودتو بخاب زدی
روشو میکنه بهم میخنده
عصبانی میشم
دستشو میاره بغلم کنه
دور میشم
میگه خب ببخشید نشد خابالو بودم
تکرار میکنم : تو شنیدی چی گفتم و هیچ کاری نکردی
میگه خب الان میکنم
تقلا میکنه بیاد نزدیک
اما دیگه نه چشمام باز میشه واسه دیدنش نه بالشتی ک تو بغلمه رها میشه
بازم میگه ببخشید و بازهم تلاشهاش نافرجامه برا بغل کردنم
میگم محبت باید از تو قلب آدم بجوشه نه اینکه من بگم و تو بکنی، محبت بود همون موقع ک اومدم دم گوشت گفتم خواب بد دیدم میامدی طرفم نه اینکه خودتو بخواب بزنی تا خودم بگم بیداری و هیچ کاری نمیکنی، محبت باید خود بخود از تو قلب آدم بجوشه
میگه من دوستت دارم مریم
تکرار میکنه اسممو مریم مریم مریم ببین بیا گفتم دیگه ببخشید ببخشید
سکوتم و سکوتم و سکوت
میبینه ک هرکار میکنه بیفایده است
میگه صبحانه درست کنم باهم بخوریم
میگم نع
میگه پس درست میکنم هروقت خواستی بخور
بلند میشه و میره تو آشپزخونه

مثل مورچه ای ک یک متر از دیواری را میره بالا و یهو یکی دو تا قطره روغن میریزه و دیوار لیز میشه و دو متر می افته پایین...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۱۳
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید