روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲۱ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

اینم مینویسم دلت واشه. مال دیروز بود:
بعضیا هستن آدم شک میکنه که اینا خودشون تنها هم باشن جلو خودشون پاشون دراز نمیکنن. یا حتی شاید جلو خودشون نخوابن یا جلو خودشونم نمیگوزن والا
این دسته ادماخودشونم خودشونو سوسن خانوم صدا میزنن
انقدر که اینا فلان اند. والا ب چ دردی میخوره آدم نتونه جلو خودش پاشو دراز کنه
هان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۷ ، ۰۱:۱۱
مریم بانو

اینکه من برنامه نویسی یاد بگیرم لازمه اش فقط ی چیزه: با برنامه نویسی دوست شم
حالا مشکل اینجاست ک نمیدونم چجوری باهاش دوست شم. لامصب خیلی چغره (چقره) راه نمیده هیچ جوره کثافط. کلا چراغ قرمزه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۷ ، ۰۱:۰۴
مریم بانو

...

لیلی بنشین خاطره ها را رو کن

لب وا کن و با واژه بزن جادو کن

لیلی تو بگو،حرف بزن،نوبت توست

بعد از من و جان کندن من نوبت توست

لیلی مگذار از دَم ِ خود دود شوم

لیلی مپسند این همه نابود شوم

لیلی بنشین، سینه و سر آوردم

مجنونم و خونابِ جگر آوردم

مجنونم و خون در دهنم می رقصد

دستان جنون در دهنم می رقصد

مجنون تو هستم که فقط گوش کنی

بگذاری ام و باز فراموش کنی

دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست

یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست

تا اخم کنی دست به خنجر بزند

پلکی بزنی به سیم آخر یزند

تا بغض کنی،درهم و بیچاره شود

تا آه کِشی،بندِ دلش پاره شود

ای شعله به تن،خواهرِ نمرود بگو

دیوانه تر از من چه کسی بود،بگو

آتش بزن این قافیه ها سوختنی ست

این شعر ِ پُر از داغ ِ تو آتش زدنی ست

ابیاتِ روانی شده را دور بریز

این دردِ جهانی شده را دور بریز

من را بگذار عشق زمین گیر کند

این زخم سراسیمه مرا پیر کند

این پِچ پِچ ِ ها چیست،رهایم بکنید

مردم خبری نیست،رهایم بکنید

من را بگذارید که پامال شود

بازیچه ی اطفالِ کهنسال شود

من را بگذارید به پایان برسد

شاید لَت و پارَم به خیابان برسد

من را بگذارید بمیرد،به درَک

اصلا برود ایدز بگیرد،به درَک

من شاهدِ نابودی دنیای منم

باید بروم دست به کاری بزنم

حرفت همه جا هست،چه باید بکنم

با این همه بن بست چه باید بکنم

لیلی تو ندیدی که چه با من کردند

مردم چه بلاها به سَرم آوردند

من عشق شدم،مرا نمی فهمیدند

در شهرِ خودم مرا نمی فهمیدند

این دغدغه را تاب نمی آوردند

گاهی همگی مسخره ام می کردند

بعد از تو به دنیای دلم خندیدند

مردم به سراپای دلم خندیدند

در وادیِ من چشم چرانی کردند

در صحن ِ حَرم تکه پرانی کردند

در خانه ی من عشق خدایی می کرد

بانوی هنر، هنرنمایی می کرد

من زیستنم قصه ی مردم شده است

یک تو، وسط زندگیم گم شده است

اوضاع خراب است،مراعات کنید

ته مانده ی آب است،مراعات کنید

از خاطره ها شکر گذارم، بروید

مالِ خودتان دار و ندارم، بروید

لیلی تو ندیدی که چه با من کردند

مردم چه بلاها به سرم آوردند

من از به جهان آمدنم دلگیرم

آماده کنید جوخه را، می میرم

در آینه یک مردِ شکسته ست هنوز

مرد است که از پا ننشسته ست هنوز

یک مرد که از چشم تو افتاد شکست

مرد است ولی خانه ات آباد، شکست

در جاده ی خود یک سگِ پاسوخته بود

لب بر لب و دندان به زبان دوخته بود

بر مسندِ آوار اگر جغد منم

باید که در این فاجعه پرپر بزنم

اما اگر این جغد به جایی برسد

دیوانه اگر به کدخدایی برسد

ته مانده ی یک مرد اگر برگردد

صادق،سگ ولگرد اگر برگردد

معشوق اگر زهر مهیا بکند

داوود نباشد که دری وا بکند

این خاطره ی پیر به هم می ریزد

آرامش تصویر به هم می ریزد

ای روح مرا تا به کجا می بری ام

دیوانه ی این سرابِ خاکستری ام

می سوزم و می میرم و جان می گیرم

با این همه هر بار زبان می گیرم

در خانه ی من پنجره ها می میرند

بر زیر و بم باغ، قلم می گیرند

این پنجره تصویر خیالی دارد

در خانه ی من مرگ توالی دارد

در خانه ی من سقف فرو ریختنی ست

آغاز نکن،این اَلَک آویختنی ست

بعد از تو جهانِ دگری ساخته ام

آتش به دهانِ خانه انداخته ام

بعد از تو خدا خانه نشینم نکند

دستانِ دعا بدتر از اینم نکند

من پای بدی های خودم می مانم

من پای بدی های تو هم می مانم

لیلی تو ندیدی که چه با من کردند

مردم چه بلاها به سرم آوردند

آواره ی آن چشم ِ سیاهت شده ام

بیچاره ی آن طرز نگاهت شده ام

هر بار مرا می نگری می میرم

از کوچه ی ما می گذری، می میرم

سوسو بزنی، شهر چراغان شده است

چرخی بزنی،آینه بندان شده است

لب باز کنی،آتشی افروخته ای

حرفی بزنی،دهکده را سوخته ای

بد نیست شبی سر به جنونم بزنی

گاهی سَرکی به آسمانم بزنی

من را به گناهِ بی گناهی کشتی

بانوی شکار، اشتباهی کشتی

بانوی شکار،دست کم می گیری

من جان دهم آهسته تو هم می میری

از مرگِ تو جز درد مگر می ماند

جز واژه ی برگرد مگر می ماند

این ها همه کم لطفی ِ دنیاست عزیز

این شهر مرا با تو نمی خواست عزیز

دیوانه ام،از دست خودم سیر شدم

با هر کسِ همنام ِ تو درگیر شدم

ای تُف به جهانِ تا ابد غم بودن

ای مرگ بر این ساعتِ بی هم بودن

یادش همه جا هست،خودش نوش ِ شما

ای ننگ بر و مرگ بر آغوش شما

شمشیر بر آن دست که بر گردنش است

لعنت به تنی که در کنار تنش است

دست از شب و روز گریه بردار گلم

با پای خودم می روم این بار گلم


علیرضا آذر

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۷ ، ۱۴:۱۸
مریم بانو
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ دی ۹۷ ، ۰۰:۵۰
مریم بانو

از بیرون میاد

بدوبدو میاد پایین همینجوری ک داره میاد بلند میگه ماماااااان بیا کارت دارم

میرم در و براش باز میکنم . میگم مگه تو نمیای میگه نه بیا

سرم رو میبرم جلو. گونه ی خیسم رو میبوسه و میگه : عشقمی

امروز تو سوالات سلامت روان ازم پرسیدن ب اینکه بمیری فکر میکنی یا روش های خودکشی؟

 نگاهم افتاد ب دخترک. گفتم نه آدم که بچه داشته باشه دیگه فکر نمیکنه بمیره. 

 

چون بعدش چی میشه. بعدش اگر بمیره. ی بچه بی مادر. بعد چقدر غصه بخوره. چقدر گریه کنه . شبا دلش تنگ میشه برام. شبا.....

بچه کوچیک کسیو نداره ک تکیه کنه بهش یه ریز اشک بریزه بگه مامانم مرد...

و اون دست بکشه لای موهاش

پس خیال یه مادر راحت نیست. که بره بمیره

تا وقتی یکی باشه که بشه رو شونه اش تکیه کرد. واقعی تکیه کرد یه ریز اشک ریخت. بعد دستی باشه ک بره لای موهاشو و دستشو بگیره و اشکاشو پاک کنه . و شب تو بغلش بگیردش و سفت فشارش بده و همیشگی باشه. و قلب آدم باشه و آدم قلبش باشه

اون موقعست که خیال یه مامان راحت میشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۷ ، ۲۳:۵۹
مریم بانو

برای بررسی شپش با دخترک رفتیم مرکز بهداشت
گفت پرونده ات ناقصه باید تکمیلش هم بکنیم. ک تقریبا 1 ساعت و نیم طول کشید
یه مشت سوال پرسید و یه مشت دروغ تحویل گرفت
سابقه سقط داشتی؟ نه
سابقه بارداری ب جز این بچه ات؟ نه
شادی؟ بله
تو بحث با همسرت فحش توهین تحقیر ناسزا هست؟ نه
رابطه جنسیتون خوبه؟ بله
..........
سوال من؟ تو دعوا مگه فحش دادن عادی نیست؟؟؟
شما تو دعواهاتون چکار میکنید پس؟؟؟

..............

یادم رفت نوشت:

54 وزن

159 قد

دو کیلو چاق شدم. و چرا همیشه من فکر میکردم 157 هستم؟؟؟؟ 😉😉

...................

هنوز هردومون شپش دارم. مردم از بس لباس شستم 😢😢

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۷ ، ۱۶:۲۱
مریم بانو

یه پیجی رو تو اینستا دنبال میکردم fancy یه موقع هایی خیلی صریح بی پرده مینوشت. واقعیت خودش رو. مثلا چند وقت پیش نوشته بود: کاش تو خارج زندگی میکردم که میتونستم برم با هر خانمی که بخام بدون اینکه رابطه عاطفی داشته باشم یا مسئولیت و تعهد. در قبال پول سکس داشته باشم. بعد براش کلی کامنت داده بودن که تو همین ایران خودمون هست و .....

اونم جواب داده بود: آره هست اتفاقا پاتوق هاشونم بلدم و رفتم ببینم چه خبره ولی چندتا مشکل داشت یکی اینکه خیلی گرون میگرند (خخخخخخخخخخخخ) برای 3 ساعت قیمت 800 هزار تومن. دو اینکه نگران مسائل بهداشتی ام سه اینکه مکان ندارم

منم فکر میکنم اتفاقا بدم نیستا تیندر. سکس بدون وابستگی و تعهد. بدون هیچ نشانه ای و شناختی فقط یه شب ببینیش و تمام.

ولی یه چیز مهمی که همون آقا به عنوان نکته آخرش بیان کرده بود این بود که این چیزا حتی اگرم باشه جسم رو سیراب میکنه ولی روح همچنان تشنه است و تقلا میکنه. و نتیجه اش این میشه که هرچندبار هم یه سکس خوب یه شبه با کسی که اصلا نشناسدش داشته باشه . بازم تمایلش تموم نمیشه چون روحش ارضا نشده . و همش به دنبال سکس بیشتره یا افراد دیگه درحالیکه واقعیت چیز دیگه ایه. میگفت واقعیت اینکه اگر تو یه رابطه ای باشه که روحش رو ارضا کنه سکس تو همچین رابطه ای هست که ارگاسمش واقعیه  و آدمو آروم میکنه... ، دیگه هیچ مدلی نه ارگاسمش واقعیه نه آدمو آروم میکنه..... فقط یه مسکن موقته.

فکر میکنم که راست میگفت

ولی این همه دست و پا زدن برای نرفتن به جایی که نباید رفت.... زمان گرد فراموشی میپاشه رو همه چیز. زمان این معجون معجزه گر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۱۵:۱۲
مریم بانو

در نقش یک خانم فیزیکدان گند زدم در حد لالیگا
خواستم اسباب بازی های دختری رو ضدعفونی کنم. شنیده بودم باید بجوشونم. اسباب بازی ب همراه مداد رنگی و مداد شمعی ریختم تو قابلمه گذاشتم رو گاز
آب جوش اومد
مداد شمعی ها آب شد

 

الان باید حالا چند ساعت بشینم با اسکاچ بشورم تازه بازم مثل اولش نمیشه...

 

--------------------------------
1 ساعت بعد:
خیلی ناراحتم. بیشتر قطعات هزارسازه ای ک تازه براش خریده بودم ب گا رفت.
 
---------------------------------------------
دو ساعت بعد:
برای ی خرده کمتر شدن ناراحتی بلای سر اسباب بازی ها. فیلم میبینیییم . از نوع Exam. یه فیلم عالی و فوق العاده بود دقیقا از اینایی ک دوست دارم. من خیلی خوشم اومد. مخصوصا اینکه مثل فیلمهایی سری مکعب اخرش خرتوخر نبود و پایان مشخص داشت.ببینید حتما
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۷ ، ۲۲:۳۸
مریم بانو

نوشته شده در 19 دی

 

19 دی

 

 

نورایی نوشتن خیلی خوبه مختصر مفید ولی لامصب زیادی مختصره . گلی ای و بهاری نوشتنم نمیدونم چجوره کثافطا منو اکسپت نمیکنه بدرک. بهاری نوشتن البته فکر میکنم خیلی ناز و لطیفه 😊 به اسمش یعنی میخوره 😊  . ولی اینبار منم مائده میشم انشا مینویسم مثل انشای بلندش در پست اخیرش در مورد اینکه بیاید خودمونو همینجور که هستیم قبول داشته باشیم خودمون باشیم پیش همه و نقاب ها رو برداریم و بدون هیچ آرایشی و پیرایشی و افکت و از این خزعبلات که اتفاقا اینجور چیزها رو هروقت کسی زیاد داد و فریاد کنه یعنی خودش دقیقا همونجوره . کسی که انقدر خودش رو قبول نداره که یه لباس باز بپوشه از خودش عکس بگیره و انشا مینویسه و فریاد میزنه که آهای ایها الناس بیایید خودتون رو همینجور که هستید قبول داشته باشید و همینجور به همه نشون بدید . البته من خیلی قبل از اون انشا مینوشتم وبلاگ های قبلیم کلش انشاست خخخخخ. و الان خیلی کمتر به دلیل ذیق وقت. کلا انشاواره ها اتفاقا چیزای مهمی نیستا عموما (استثنا هم داره).  و میشه فقط تو چند خط توضیحشون داد. مثلا مهم ترین جمله ای که میشه گفت درمورد این پستم اینکه : "امروز یه روز خیلی خسته کننده بود."

 

 

یعنی شما همین یه خط رو خوندی انگار کل پست رو خوندی و دیگه الکی وقت خودتو حروم نکن سر خوندنش.

 

 

و خیلی وقتها یه تک جمله اهمیتش در مقابل یه انشاواره خیلی خیلی بیشتره که اگر کسی فهمید که فهید اگرم کسی نفهمید بازم مهم نیست. کسی که بفهمه مهمه

 

 

خب انشاواره ی منم از الان به بعدش میشه توضیحات اضافه. پس لازم به خوندن نیست. من فقط مینویسم چون به شدت نیاز دارم بنویسم اعصابم خورده از درسم عقب افتادم و این نوشتن منو یه خرده آروم میکنه. چون خیلی خسته ام

 

 

صبح ساعت 12 بود که با دخترک رسیدیم آمادای و گذاشتمش مهد و اومدم یونی . هنوز گرد راه داشتم که از مهد زنگ زدن. که موهاش پر از شپش هست و با احترام ازم خواستن برم ببرمش. که گفتم الان نمیتونم دو ساعت دیگه میام . گفتن باشه پس تا شما میای ما میبریشم بهداشت که براش شامپو بگیریم و اگه شد همینجا میبریمش حمام و تشکر کردم. یه خرده به پایتون کوفتی ور رفتم و ساعت نزدیک 2 رفتم اتاق استادم که گفت داره میره سر جلسه ساعت 3 و نیم بیام.

 

 

منم رفتم مهد دخترک که تنهایی یه گوشه روی صندلی نشسته بود و اجازه رفتن پیش بچه های دیگه رو نداشت خیلی خوشحال شد از دیدنم و اومد جلو گفت مامی نگا موهامو شپشیه. (نخند عاقا نخند).

 

 

منم رفتم ی خرده حرف زدیم و برگشتن هم تا ساعت3 داشتم دنبال یه داروخانه ای که باز باشه میگشتم ک شامپو بخرم. 8 تا داروخانه رفتم بسته بودن. نهمی باز بود شامپو خریدم  و بعدش سس مایونز و سرکه. و برگشتیم یونی با دخترک. براش بستنی خریدم و رفتیم سایت دکترا اونجا نشست به نقاشی کردن. ساعت سه و نیم شد که بهش گفتم من باید برم پیش استادم. اینجا بمون خیلی دلش میخاست باهام بیاد چون اونجا تنها بود. یکی از پسرای گروه دیگه اونجا بود که منو میشناسه و دخترک رو چندباری دیده و باهاش حرف زده (خخخخخخ با فورترن هم کار میکنه)  به دخترک گفتم اون عموعه (اسمش یادم رفته بود خخخخخ)  برو پیشش بشین براش نقاشی کن تا من بیام اما باهاش حرف نزن داره درس میخونه. گفت باشه یه نقاشی کشید رفت بهش داد . بعد بهش گفت حالا تو برام نقاشی بکش. و یک عالمه چوب شور به پسره داد خخخخخخخخخ (حالا بخند خخخخخخ)

 

 

منم رفتم پیش استادم. یک ساعت طول کشید وقتی برگشتم دخترک تنها نشسته بود و تند تند تعریف کرد که عمو براش نقاشی کشیده و این رنگ کرده .( انصافا قشنگ نقاشی کشیده بود) و تازه رفته بیرون و دخترک از رو صندلی افتاده زمین و یکی از خانم های تو سایت اومده کمکش و بلندش کرده و یه پسره بهش شکلات داده و به یه خانومه گفته از آبسرد کن بهش آب داده . خخخخخخخ

 

 

این دومین باره که دخترک رو میبرم یونی و تنها میشینه سایت تا من برم کارامو بکنم بیام. دفعه قبلم تنها بود اون موقع دیگه واقعا هیچ کدوم از بچه های آشنا تو سایت نبودن. وقتی برگشتم تعریف کرد که وسط سایت دویده گفته جیش دارم جیش دارم. وقتی تعجب منو اون موقع دید گفت: ماماااان بلند نگفتماااا یواش گفتم. و برای مسئول سایت نقاشی کرده بود

 

 

فکر کنم آخرش بچه های سایت از من شکایت کنن منو دیگه سایت راه ندن. من که چاره ای ندارم تا مجبور نشم نمیبرمش خب. نه آفیس داریم نه اتاق . کجا بزارمش؟!!

 

 

دیگه برگشتیم خونه به موهای خودم و خودش سرکه زدم نیم ساعت صبر کردیم رفتیم حمام تمام لباس هایی که تن خودش و خودم بود را ریختم تو حمام و ریختم توی لگن و آب جوش روشون گرفتم. و موهاش خودم و خودش رو با شامپوی مخصوص شستم. بعدش هم لباسا رو شستم.

 

 

اومدیم بیرون موهامونو خشک کردیم یک عالمه موهامونو شونه زدیم. بعد که موهاشو نگاه کردم بازم پر بود انگار نه انگار این شپش ها سفت چسبیده بودند. یه نیم ساعت که گذشت سس مایونز را باز کردیم و کل سس مایونز را زدیم به موهامون و روش پلاستیک کشیدیم که شپش ها خفه شن بمیرن.

 

 

آخه لامروتا الان موقع امتحانا بی انصافا . بعدم لباس ها رو تیکه تیکه از حمام آوردم روی بخاری خشک کنم. چون شپش با گرمای زیاد از بین میره و اگر لباسا با گرمای زیاد مثل اتو یا بخاری خشک بشه عالیه.  ونیاز به گفتن هم نداره که تبحر خاصی دارم در سوزاندن لباس با بخاری. و تاب خودم پایینش سوخت و زیرپیرهنی دخترک که سفید بود هم یه گوشه اش زرد شد.

 

 

دو ساعت گذشت رفتیم با دخترک موهامونو شستیم . و الان یک عدد مادر دختری هستیم که به علت خالی کردن یک شیشه سس مایونز روی موهامون. بوی سالاد الویه گرفتیم. یعنی یکی میتونه بیاد راحت مارو با نان بخوره

 

 

الانم دخترک نشسته با موبایل بازی میکنه و منم مینویسم تا مغزم خالی بشه بتونم درس بخونم. انصافا تو 40 صفحه کتاب 320 تا فرمول که حداقل 150 تاش باید مستقیما درایو بشه وقت گیر نیست؟؟!!!! چرا خب هست حتی اگر راحت باشه که راحتم نیست . راحته یعنی ولی نکات ریز و جزئی زیاد داره

 

 

تا حالا ب عمرم تو این 20 سال تحصیلی این همه فرمول یه جا ندیدم. همشم از گور انیشتین میاد و یه چند نفر دیگه که مغزشون زیادی کار میکرد به این فکر افتادن همه این معادلات رو اختلالی هم حل کنند. خب دستشون درد نکنه. وگرنه الان ما تو همون دوره ی جهان ایستا هنوز دست و پا میزدیم. جاشونم بهشت برین ایشالااااااااه . یعنی اونجام دارن معادله حل میکنن؟؟؟؟!!!!!!!! فکرشو که میکنم چقدر جالبه خخخخخخخخخخخخ مثلا نیوتن زیر درختی که نهر آب جلوش جاریست داره درمورد گرانش نوین تحقیق میکنه. یعنی نیوتن اونجا هم زن نمیگیره؟؟؟؟؟!!!!!!!! یا مثلا انیشتین هنوز درگیره که تو دنیای جدید بلاخره لامبدا رو بزاره تو معادلتش یا نزاره.

 

 

یا مثلا یه معادله انیشیتن جدید احتمالا اونجا به دست میاره که باز یه عده پیدا میشن بیان اختلالی اش رو حل کنن. و نیز جوابهایی برای معادله انیشتین اون دنیایی پیدا کنن. مثلا شاید شوارتسشیلد جون جواب بدون تکینگی رو اونجا بتونه پیدا کنه. یا شاید انیشتین یه نسبیت خاص جدید اونجا پایه گذاری کنه. اووووف مثلا شاید شرودینگر عصابنیه معادله موجش جواب نمیده. میره به خدا شکایت میکنه فکر کنم عصبانیه خب. اووووووووووووف چه میکنه این دیراک خخخخخخخخخخخخ   (نخند عاقا نخند).. شب به شب هم تلوزیون مناظره انیشتین و شرودینگر و بور و هایزنبرگ رو نشون میده ای جاااان خخخخخخخ . خخخخخخ هر شب دعوا داریم چه حالی بده وااااای . فکر کنم مثلا تیم فوتبالم تشکیل بدناااااااا خخخخخخخخخخخخخ چه جذابیتی؛ انیشتین دروازه وایمیسه چون تنبله حال دویدن نداره. خخخخخخخخخخخ. آلفرد نوبلم میزارن نوک حمله هروقت با تیم کیهان مسابقه دارن همش حمله میکنه گل بزنه تلافی زنشو دربیاره خخخخخخخخخخخخ . اونجا هم یعنی نوبل میدن ؟؟؟؟؟ آره احتمالا میدن 😊

 

 

آخ آخ بهشت اینجوری چه خوشلگه لامصب خخخخخخخ چه حالی بده واااای . والا خدا بهشتو اینجور توصیف میکرد من یکی که  تمایل بیشتری داشتم برم بهشت تا اینکه نهر آب و درخت و جنگل

 

 

خل و چلی نوشتم!!!

دوست داشتم

خیلی هم خوب نوشتم به کسی چه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۷ ، ۱۸:۲۸
مریم بانو

خیلی سخته خیلی سخته 😢😢😢😢😢😢😢😢😢

من میتونم 💪💪💪💪💪💪

یعنی این اخرین امتحان کلاسیمه در طول دوره ی تحصیلی؟!! 😊😊😊 🙆🙆🙆🙆🙆 ب غیر از آزمون جامع

خب قطعی هم نمیشه گقت. مثلا اگر دوباره ی رشته دیگه شرکت کنم ک احتمالش نزدیک ب صفره. یا مثلا دکترا رو دوباره بخونم 😐😐

چه هماهنگی ای داریم ماااااااا خخخخخخ فردا یعنی امروز امتحان دارییییم 😆

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۷ ، ۰۳:۲۰
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید