خودکشی
از بیرون میاد
بدوبدو میاد پایین همینجوری ک داره میاد بلند میگه ماماااااان بیا کارت دارم
میرم در و براش باز میکنم . میگم مگه تو نمیای میگه نه بیا
سرم رو میبرم جلو. گونه ی خیسم رو میبوسه و میگه : عشقمی
امروز تو سوالات سلامت روان ازم پرسیدن ب اینکه بمیری فکر میکنی یا روش های خودکشی؟
نگاهم افتاد ب دخترک. گفتم نه آدم که بچه داشته باشه دیگه فکر نمیکنه بمیره.
چون بعدش چی میشه. بعدش اگر بمیره. ی بچه بی مادر. بعد چقدر غصه بخوره. چقدر گریه کنه . شبا دلش تنگ میشه برام. شبا.....
بچه کوچیک کسیو نداره ک تکیه کنه بهش یه ریز اشک بریزه بگه مامانم مرد...
و اون دست بکشه لای موهاش
پس خیال یه مادر راحت نیست. که بره بمیره
تا وقتی یکی باشه که بشه رو شونه اش تکیه کرد. واقعی تکیه کرد یه ریز اشک ریخت. بعد دستی باشه ک بره لای موهاشو و دستشو بگیره و اشکاشو پاک کنه . و شب تو بغلش بگیردش و سفت فشارش بده و همیشگی باشه. و قلب آدم باشه و آدم قلبش باشه
اون موقعست که خیال یه مامان راحت میشه