دخترک
مینویسم باز تا یادمان بماند من و تو دخترجان
همین روزهایمان :
مانتوی من را خودکاری کرده چهره ام را عصبانی نشونش دادم و گفتم خیلی کار بدی کردی خوبه منم لباسای تورو خودکاری کنم.
چند ساعتی گذشت
خواستیم لباس بپوشیم بریم بیرون بهش گفتم این لباس دامن گلدار را میپوشی. گفت: نه این لباسمو میدم تو خط خطی کنی خودکار بکشی آخه من اینو دوس ندارم و نمیپوشم.
... .......
ما روزی 50 بار هم رو میبوسیم و بغل میکنیم 😊😊
............
رابطه ب شدت خوبی باهم پیدا کردیم و این خیلی خوبه
شب ها فقط کنار خودم میخوابی
عاشق این هستی ک ازت تعریف کنم و قربون صدقه ات برم
...........
دخترک در حیاط را محکم میبنده و بارها بهش تذکر دادیم گاهی درست میبنده و اکثرا ب شدت قبل
مامی به بابام گفت یادته اون موقع ک مهسا اینا اینجا میشستن مهسا هم در را محکم میبست و ما همش تذکر میدادیم (مخاطبم بابام بود و دخترک فقط گوش میداد) تا اینکه ی چند روزی گذشت من پی سی روشن کرده بودم رسیدم ب فیلم مهسا و دخترک هم کنارم بود بهش گفتم ببین این مهساست. دخترک گفت: اااا همون ک در را محکم میبنده دیگه . من 😐😨😩
وقتی با دخترک دعوامون میشه میخاد خودشو مظلوم نشون بده میگه : مگه من تورو بوس نکردم. مگه من نگفتم دوست دارم عاشقتم
یا میگه: واقعا که تو که منو بوس کردی. تو که گفتی دوسم داری
همین یکی دو هفته پیش بود ک وقتی باهم رفتیم حمام اول من شستمش و لیف زدم بهش بعد دخترک تمام بدن منو لیف زد و شست و موهامم شست و جالب اینکه اجازه دخالت ب من هم نمیداد. 😂😀