خانم دکتر
بهش گفتم سلام خانم دکتر من مریم هستم که داوری پایان نامه دکترای منو به عهده داشتید تیر ماه
خندید و با خوشحالی ازم استقبال کرد مشغول حرف شدیم، بهم گفت نزار پشت درست باد بخوره و این نصیحت از من داشته باش، بگرد پسداک پیدا کن یا موقعیت ریسرچ، برو بگرد، برو دنیا رو بگرد، جایی برو ک حالت خوش باشه دلت شاد باشه، پویا باش، علم پیشرفت میکنه و تو جا میمونی، نباید تو سختی ها تسلیم بشی چون همین سختی ها بخشی از موفقیه، به همه ایمیل بزن و موقعیت مختلف رو اگر بهت پیشنهاد شد قبول کن حتی اگر ب نظرت شرایطشون زیادم ایده آل نبود ، برو و تجربه کسب کن
گفتم خانم دکتر خیلی جاها اپلای کردم ریجکت شدم
گفت: از سطح پایین شروع کن مثلا از هند کسی خیلی اپلای نمیکنه قبولت میکنن زود، من بچم یک سال و نیمش بود ک رفتم هند واسه چند ماه ، خیلی سخت بود و همه گفتن نرو گفتن میری بچه مریض میشه، گفتم نه من بچه سالم برمیگردونم، خیلی کثیف بود همه چیز من تو مهمانسرای اساتید بودم و حشرات و حیواناتی بودن ک جایی هرگز ندیده بودم اما همش تجربه ست و با ارزشه و اگر حتی بازهم برگردم به عقب همین کارو میکردم
شنیدن بی مقدمه این حرف ها ازش چقدر برام با ارزش بود
چقدر همیشه شخصیت دوست داشتنی ای برام داشت
چقدر دوباره بودن تو همچین همایشی بهم لذت و رضایت داد، دوباره یادم اومد من هنوز چقدر شیفته ی فیزیک و کیهانم