مریم عزیزم سلام
مریم عزیزم سلام
مریم عزیزم میدونم که خیلی چیزها خواستی و نشد و گفتی : مگه آدم به هرچی میخاد باید برسه؟؟
مریم عزیزم میدونم ک رویاهات حباب های درخشان زیبایی بودند ، اما فراموش نکن حباب هستند، هرچی هم زیبا و درخشان باشند، اونها میترکند
مریم عزیزم میدونم که میخای حالت بهتر بشه، برای همین میشینی. نقشه های قشنگ و هیجان انگیز و جذاب میریزی ، که عملی کردنشون خوشحالت میکنه ، و میفهممت وقتی که منطقن میبینی عملی کردنشون خرد کردن و تحقیر خودته، وخوشحالیش فقط ی مسکن موقته
مریم عزیزم میدونم ک برای بعضی لحظه ها روز شماری میکنی ، اما به پشیمانی بعدش نمی ارژه
مریم عزیزم میدونم که وقتی در برنامه هات یک شب و روز خوبی ک تصمیم ب ساختنش میگیری یهو ب این نتیجه برسی ک یک «نه» خیلی بزرگ ب خودت بگی، چقدر سخته،
من میدونم وقتی شب ها خواب رخ دادنش دیدی و شیرینیش حس کردی، حالا باید تلخی «نه» ی بزرگی ک ب خودت میگی رو حسکنی ، من میدونم مریمعزیزم ک خیلی سخته، و اون لحظه ای ک ب خودت میگی نه برای چند ثانیه نفست بند میاد و خشک میشی
اما مریم عزیزم نمی ارزه به پریشان شدنت عزیزم، نگو ک با همه ی بی سرو سامانی ام باز ب دنبال پریشانی ام. چون دنبال پریشانی نیستی ، دنبال آرامشی
مریم عزیزم با من مهربان باش، با خودت...
مریمعزیزم منو بگیر تو بغلت و آروم باش
مریم عزیزم بیا تو بغلم بخواب