خشم
داشتم برمیگشتم از کلاس دروبرگردون دور زدم یه ماشین به سرعت بوق زد و رد شد یه لحظه ترسیدم که به من بزنه اما رد شد. علامت فاک نشونش دادم دید و زد کنار از ماشین پیاده شد و با عصبانیت اومد طرفم
خیلی ترسیدم گاز دادم و فرار کردم.
....................................................
رفتم دخترک رو از کلاس زبانش بیارم یهو یه دختر بچه پرید جلوم گفت سلاااام خانم نجوم
گفتم سلام تو دانش آموز منی. گفت آره کلاس چهارم مدرسه ....
گفتم عه خیلی خوب اینم دخترمه اومدم دنبالش کاری نداری خدافز.
برگشتم خونه برا مامانم تعریف کردم. مامانم میگه: ببین مریم پس ببین هستن کسایی که تورو میشناسن اگر تو اونها رو نشناسی پس تو خیابون ب بقیه یه موقع فحش میدی فکر کردی اگر یکی بشناستت چی میشه
هیچی نمیگم ولی راس میگه. راس میگه اگر من اینجور باشم بعد تو خیابون کسی ببینتم ک بشناستم خیلی بد میشه. اون ماشینی که بالاتر گفتم اگر با 206 اش می افتاد دنبال من بعد چی میشد. من که نمیتونستم از 206 فرار کنم با این ماشین. بعد جریان می تونست خیلی بدتر بشه.
مریم پر از خشمی ام که تموم نمیشه چرا. مریم میترسم این عصبانیت و خشم یه جا کار دستت بده
صبح میشه این شب... آرام باش حداقل سعیت رو بکن
شنیدید بیشتر قاتل های زنجیره ای متولد آبان هستند...