روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

30 سالگی

سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۴۰۰، ۰۴:۱۹ ب.ظ

بحران سی سالگی
میگن در محدوده سی سالگی‌ ادم دچار بحران میشه، مثل دوران نوجوانی،
این بحران بعد از نوجوانیه، من نمیدونم ۲۷ یا ۲۸ سالم بود که این سوالا اومد سراغم:
من وسط این زندگی چیکار میکنم؟
من از زندگیم راضی ام؟
من شادم؟
من مستقلم؟
من کجای کارم؟
من ب چ‌درد میخورم؟
من کجا مفید بودم؟
من هدفم‌چیه؟
من کجای کارم تو‌ دنیا؟
سوالاتی از این دست، انگار که بعد از اینکه دخترک کمی‌بزرگتر شده بود و من کمتر بهش مشغول بودم، این چیزا اومده بود تو ذهنم و بیرونم نمیرفت.
و شروع کردم برای سوالام جواب پیدا کردن.‌ اصلن من کجای کارم.
به جواب های خوبی نرسیدم. خوشحال نبودم ، اون چیزی ک همیشه فکر میکردم میخام بهش برسم بهش نرسیده بودم، آدم مفیدی نبودم، حس بی فایده بودن داشتم، حس اینکه ۲۸ سالم شده و من به چی رسیدم؟ به هیچی

 


رسیدن به جواب این سوالا ناراحتم کرد بعد رفتم سراغ چیزهایی ک‌دوست داشتم، سرکشی کردم، خواستم مستقل بشم، خواستم سهمم از دنیا بگیرم، خواستم همه چیزهایی ک دوست دارم رو‌ به دست بیارم
که ای کاش نمیخاستم
نمیدونم، چون الان بعد از این سالها در اوایل وارد شدن به ۳۳ سالگی انگار مسیر اشتباهی رو رفتم برای به دست آوردن چیزهایی ک نداشتم، که الان خیلی بیشتر از قبل چیزهایی ک داشتمم از دست دادم

 

حالا عاقل تر از قبلم ولی همین باعث میشه بفهمم که:

تنهاتر از قبلم

غمگین تر از قبلم

بی فایده تر از قبلم

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۹/۳۰
مریم بانو

نظرات  (۱)

۳۰ آذر ۰۰ ، ۱۹:۳۸ همون همیشگی

چیو بدست اوردی وه پشیمونی مگه؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دانلود آهنگ جدید