بیم و امید
نوشته شده پنج شنبه شب:
رفتم طلافروشی
میخاستم ی مقداری از طلاهام بفروشم
درواقع چیز زیادی هم ندارم
وقتی داشت نگین های گردنبدم رو درمیاورد بغض کردم
و یه عالمه فکر میچرخه تو سرم
ینی من دارم کار درستی میکنم؟
سوالی ک مدام از خودم میپرسم
ینی کار درستیه؟
هرچیزی ی قیمتی داره، همیشه برای ب دست اوردن ی چیزی باید چیز دیگه ای رو فدا کرد، پول، زمان، حتی گاهی خود آدمها رو
من واسه مهاجرت دارم چی فدا میکنم؟
دارم چه بهایی واسش میدم؟
پول
زمان
و اگر شکست بخورم چی از دست دادم: پول، زمان
ارزشش داره؟؟
و اگر موفق بشم چه بهایی داره دیکه غیر از پول و زمان؟
دوری از خانواده
افسردگی پدر و مادرم
افسردگی دخترک ب خاطر وابسته بودنش ب پدر و مادرم
می ارزه ب اذیت شدن روحی روانی یک خانواده؟
ای خدا
نمیدونم
دارم میرم جلو اما نمیدونم و میترسم
و نگرانم
نگران مامان بابا
اگر موفق نشم که خب پول زیاد و زمان رو از دست دادم و برمیگردم
اگر موفق بشم باید ی کاری کنم زود بتونم مامان بابام بیارم
پس باید اونجا پول داشته باشم
پس باید حتمن و حتمن با فاند برم
ای خدا نمیدونم دارم کار درستی میکنم؟
......................
سوال امروز:
فنلاند ک خوبه چرا انقدر سرده 🥶🥶🥶
چند روزه دارم رصدش میکنم دمای هلسینکی بالای ۱۳ نرفتع انصافن
اخه تو ک انقدر خوبی چرا انقدر سردی
من حس میکنم برم فنلاند از سرما میمیرم
بعد برا تفریح مردم فنلاند کجاها میرن؟ بیرون گردش و پیک نیک ک نمیتونن برن، پارک ک نمیتونن برن، فقط کافه و کاباره میرن؟ 🤔🤔
وقتی انقدر سرده پس اصولن مردم همیشه یا توخونه هستن یا سرکار پس چه جور شادن؟ 🤔🤔
اینا ک انقدر همیشه سردشونه وقت شاد بودن ندارن😬🥶🥶
اصن مگه میشه ادم کشورش رسما همیشه زمستون باشه و تازه شاد هم باشه
عمرن
اصولن باید همیشه مریض باشن سرماخورده و آنفلونزا گرفته
من عاشق تابستونم
فکر میکنم فنلاند برم از سرما میمیرم🥶🥶🥶
...................
شنبه:
رفتیم آتیه یه حس خوشحالی توام با نگرانی