روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

یکی بود یکی‌نبود

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۴۶ ب.ظ


- افسرده ای ینی؟
- اره

- عه من فکر میکردم فقط جوجه ها افسرده میشن اگر کسی باهاشون حرف نزنه، نمیدونستم که آدمها هم افسرده میشن

 

ادامه میده :


- آدمها چرا افسرده میشن وقتی میتونن با کسی حرف بزنن و‌ ارتباط برقرار کن

- اما من نمیتونم با کسی حرف بزنم

- چرا نمیتونی؟
- نمیدونم
- اما میتونی با این حرف بزنی (با شیرینی به خودش اشاره میکنه و‌ با تاکید ادامه میده) میتونی با من حرف بزنی

فقط ‌نگاهش میکنم، چقدر ب نظرم خوشگله

  ادامه میده میخاد برام قصه بکه میپرسه: 

- برات قصه بگم یا لالایی

- قصه

یکی بود اون یکی ‌هم بود
- نه صبر کن من تا حالا اشتباه بهت میگفتم همون یکی بود یکی نبود درسته
- چرا؟ تو‌ همیشه میگفتی همه باید باشن ، پس ‌یکی بود اون یکی هم بود
- نه اشتباه میکردم،  چون همیشه یکی هست و‌ یکی‌ نیست و‌ اون  همیشه تنهاست
شروع میکنه ب اشک ریختن:
- نه اونی ک میگفتی درسته منم همونو دوست دارم بگم یکی بود اون یکی هم بود، مامان من بهت قول میدم زندگیتو‌ خوب‌ بکنم
- زندگیم هیچ‌وقت خوب نمیشه
- من بهت قول میدم خودم بهت قول میدم زندگیتو‌ خوب کنم

 

قصه ی خرگوش‌تنها رو میگه ک اخر قصه یه عالمه دوست پیدا میکنه و دیگه تنها نیست و‌ همه باهم جشن میگیرن شکلات های‌رنگی میخورند

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۱۳
مریم بانو

نظرات  (۱)

این مدت که وبلاگ رو دنبال میکنم مشخصه که ماشالله این بچه چقد روشنه،

از این پیج های اینستاگرام براش بزنید میتونید کلی درآمد داشته باشین ها!

پاسخ:
چه پیشنهاد جالبی :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دانلود آهنگ جدید