آلزایمر
پنجشنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۱۶ ق.ظ
رفته بودیم خونه آقا
سرحال بود اما حافظه اش بدتر شده بود
فکر میکرد سال ۱۳۵۶ هستیم
در مورد یه اتفاق اون سال ناراحت بود
میگفت دسته های هزار تومنی گذاشتم توکمد طقبه بالا ولی حالا نیس.سه روزه که گم شده
بهش گفتم ایشالا پیدا میشه
همش مادر رو صدا میکرد انگار میخواست از حضورش مطمین بشه
.......
فکر کردم که اگر بعد از الان بعد از ۳۲ سالگی دیگه اتفاقات خوبی برام رخ نده
و اگر من پیر شدم و آلزایمر گرفتم . دوست دارم تو سال ۹۷ باشم و در آمادای. دوست دارم هرچی به خاطر میارم از این سال باشه و آمادای. از اون خونه و اتاق و ...
اینجور حتی آلزایمر داشتن هم شیرین میشه
۰۰/۰۵/۰۷