خروارها خاک
چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۴۲ ب.ظ
اپیزود اول:
از خواب بیدار میشم استاتوس خانم کاشانی باز میکنم یه اهنگه قبلنم گوش دادم. سریع میبندمش بلند میشم صبحانه بخورم . متن ترانه میپیچه تو ذهنم
یهو یه غم بزرگ انگار میشینه رودلم
نفهمیدم از کجا میاد. مشغول میشم مثل هر روز
خودمو مشغول کار میکنم. مشغول کار میشم و همه چیز محو میشه
...........................
اپیزود دوم:
دارم رانندگی میکنم. ماشین کناری یه آهنگ قشنگ گذاشته. دلم میخاست منم میذاشتم. یهو دلم خواست بلند میخندیدم میرقصیدم.دلم خواست خودمو لوس کنم. دلم خواست بچگی کنم دیوونگی کنم. چقدر یهو دلم لوس بودن، دیوونگی کردن خواست
در عرض چند ثانیه فقط
ماشین از کنارم عبور کرد. منم حواسم جمع کردم ب رانندگی و رسیدن به خونه و مشغول به کارها
زیر خروارها خاک..
۰۰/۰۴/۳۰