Iran
اژ ارایشگاه میام بیرون سوار ماشین میشم. به سه تا ده هزارتومنی توی دستم نگاه میکنم. به اینکه فرزانه اشتباه حساب کرد وبهم ۵ تومن کم داد و من روم نشد بگم بهش.
مثل وقتی ک خانم بهم میگه خرید اینترنتی کنم براش و روم نمیشه بگم من وقت سرچ و فلان ندارم.
روم نمیشه
هرچی کار میکنم بازم هیچی نمیمونه. سالن شاگرد خصوصی ها چرا هیچی نمیمونه. تلاشمو نمیکنم
میخام بیشتر کار کنم هر کاری . ولی خسته میشم و وقتی برام نمیمونه برای کار روی مقاله ونوشتن پایان نامه ام. مسئولیت دخترک و نیازهاش وقتی که میخاد شب ببرمش پارک یا پیشش بخابم و با اینکه برنامه دارم شب بیدار بمونم درس بخونم اما کنارش خوابم میبره
چقدر مسئولیت روی دوشمه همسر بودن مادر بودن و دخترک کار خونه و کار و درس .....
هرچی میدوم بازهم فکر پول درد پول لعنتی
چرا نمیتونم پول بیشتری جمع کنم چرا اخه چرا همش انگار هیچی نیست ب خودم میام میبینم تموم شده. دیگه نمیدونم باید چکار کنم. من باید چکار کنم آخه
تقصیر تو نیست مریم. تموم شدن پولها و هیچی نموندن تقصیر تو نیست عزیزم .
اینجا ایران است مدفن آرزوها
معلومه ک تقصیر تو نیست عزیزم همینقدر ام که انجام میدی خیلی کار بزرگیه
من بهت افتخار میکنم😍😍😘😘😘🤩🤩