روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

کراش

پنجشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۵۰ ب.ظ

تلفن خونه زنگ‌ زد گوشیو برداشتم یه صدای آشنا بود احوالپرسی کرد گفت مریم خانم شمایید؟ گفتم بله.  گفت من علی عمه هستم شناختی. گفتم بله. 

از تهران اومده بود اینجا سر بزنه ب اقوام

شناختمش کراش بچگی هام بود .

یه دوست خانوادگی داشتیم و هم فامیل پدربزرگم پاتوق ما وقتی میرفتیم تهران. بهش میگفتیم عمه یه خانم خیلی مهربون پسر اخریش کراش من بود خخخخخخ. البته بعد من ازدواج کرد و دوقلودار شد.

یکی دو روز پیش ک زنگ‌ زد خنده ام گرفته بود . پیش خودم میگفتم ببینمش ببینم چ فرقی کرده. دوس داشتم زنش و بچه هاشم ببینم

امروز ظهر ک از خواب بیدار شدم دیدم صدا از طبقه بالا میاد. فهمیدم اومده خونمون

پاشدم اماده شدم و رفتم بالا . در ر‌و ک باز کردم خخخخخخخ

دیدم اون نیست بلکه داداش بزرگشه

بعد کلی خندم گرفته بود ک حتی اسمشم یادم رفته بود

درواقع کراش من حسن بود برادر کوچیک

و میهمان ما علی بود برادر بزرگ ک همسن پدرم بود خخخخخ

من اسمشم یادم رفته بود خخخخخ وقتی برادرش دیدم کلی فکر کردم ک یادم اومد کراشم اسمش حسن بود خخخخخخخخخ

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۱/۱۲
مریم بانو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دانلود آهنگ جدید