دوتا کپی از خودت
امروز که بیدار شدیم من تو آشپقسونه مشغول صبحانه خوردن بودم. که دیدم صدای آب میاد از پشت سرم
برگشتم نگاه کردم دیدم دخترک یه قاشق برداشته و با سر قاشق زده زیر اهرم شیر آب اونو به بالا هل داده و اینجوری تونسته شیر آب رو باز کنه و بعد یه استکان برداشت از جاظرفی و برای خودش اب پر کرد و خورد و بعد هم با همون سر قاشق اهرم شیر را هل داد به پایین و شیر رو بست
دخترک قدش نمیرسه که شیر آب را با دست باز کنه و طی یک تفکر عالی که واقعا به ذهن ما نرسیده بود خودش یه ابتکاری کرده بود و روشی برای مستقل باز کردن شیر آب پیدا کرده بود. فکر کنم خسته شد بود از اینکه به همه میگفت شیر آب را برام باز کنید و فکر کرده چکار کنه که وابسته نباشه به بقیه. واقعا اگر فکرمون تو همه زمینه ها انقدر کار کنه موفق ترین آدم رو زمین میشی
آخ که من فداش بشم
............................................................................................
دیروز من خیلی کار داشتم و نصف روز خونه نبودم که این باعث شده بود دختر کوچولو خیلی ناراحت و عصبانی و غمگین بشه از من
وقتی برگشتم خیلی ناراحت بود از این دوری.
کلا رسم دوری همینه دلتنگش میشی بی طاقت میشی بی طاقتی عصبانت میاره و از همون کسی بیشتر از همه عصبانی میشی که بیشتر از همه دوسش داری
میگفت تو خونه نبودی کلی غصه خوردم
شب که شد موقع خواب دیگع اون ناراحتی رو از دلش درآورده بودم میگفت: کاش انقدر قدرت داشتم که میتونستم از تو دوتا بسازم یکی بره آرایشگاه مشتری و شاگرد خصوصی و درس بخونه و مقاله بنویسه مثل دستیار باشه و بعد این خودت هیشه با من باشه