خونه ی ما دوره دوره
بیدار میشم بی حال و حوصله ام دلم گرفته
حوصله ندارم لباسهایی که دو روزه شستم هنوز تو سینی روی اپن هست هنوز نبردم تو حیاط رو طناب آویزون کنم گاز انقدر کثیفه سیاه شده
بهش زنگ میزنم
خواستم فقط یه سلامی کرده باشم ولی طول میکشه بیشتر از یه سلام. دلم میخاد
صبونه می خورم و این آهنگ تازه کشف شده ام رو گوش میدم
ریتم آرام آهنگش رو دوست داشتم. ولی فهمیدم تنها چیزی که توی این آهنگ دوست دارم فقط ریتم آرومش نیست. بلکه دنیاییه که منو میبره توش همه چیزش رو داره توصیف میکنه
شارژگوشیم کم میشه خاموش میکنم میزنم به شارژ
حوصله ندارم. میرم جلوی آینه آرایش میکنم رژ قرمز میزنم موهامو شونه میکنم دنبال عطر میگردم پیدا نمیکنم عطر علی رو میزنم.
پیش خودم میگم امروز خونه رو تمیز کنم
من فکر میکنم زنها دو موقع رژ قرمز میزنن یا زمانیکه خیلی خوشحالن یا غمگین
انگار میخوام یه چیزیو عوض کنم
شاید میخام خودمو عوض کنم
دلم یه کم شادی می خواد
.............................................................................................
علی از سرکار میاد برا ولنتاین برام خرس قرمز خریده و یه استوانه گل هردو خوشگلن
انقدر امسال ولنتاین ولنتاین کردن که اینم رفت تو فازش
............................................................................................
از خودم بدم میاد حالم از خودم داره بهم میخوره
..............................................................................................
چقدر سست و پست شدم من اینجور نبودم چقدر کوچیک شدم.
هر ثانیه یه تصمیم میگیرم و هر دقیقه تغییرش میدم
خودمم نمیدونم چیکار کنم هردقیقه تصمیماتم عوض میشه
چقدر احساس ضعف و ناتوانی دارم
..........................................................................................
پ.ن: من چرا انقدر دست پختم بده؟؟؟؟؟؟ چرا من نمیتونم یه غذای خوب و خوشمزه درست کنم
چقدر من بی استعداد و خنگم حتی تو آشپزی کردن
چقدر احساس ضعیف بودن و ناتوانی دارم