از هیچی به هیچی
سه شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۱۲ ق.ظ
انگشت برای نوشتن کم می آورم
حس بدی دارم. یه لحظه حس میکنم من ظالمم یه لحظه ی دیگه حس میکنم گناه دارم طفلک
یه لحظه حس میکنم پیرو پست قبل
یه لحظه فکر میکنم کجای کارم؟؟؟ و سکوتی عظیم
حس می کنم گیر افتادم یا شاید خودم گیر کردم
بدجایی گیر افتادم
نمیدونم برزخهههه نیستش نمیدونم
حس میکنم .... اصلن دیگه نمیدونم چی حس میکنم... نمیتونم توصیف کنم
انگشتام سکوت میکنن روی صفحه کیبرد
نمیتونم بنویسم
کاش یه راهی بود
هرچی هست حس بدیه
وای دارم دیونه میشم
دیگه نمیخام سکس داشته باشم باهاش دیگه نمیخای ای خدا. دیگه نمی تونم
۹۹/۰۷/۲۲
آدم نمی دونه چی بگه
فقط قوی باش عزیزم و آروم تا ذهنت همه چیز رو بهتر ببینه و کاریو که می دونی درسته انجام بده