روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

اگر

دوشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۵۱ ق.ظ

نمیتونم لحظه  ک شاید پیش بیاد فکر نکنم

خب شاید این نوشتن راه بهتری رو ب ذهنم برسونه

حالت اول من حضور دارم
1 .  مرده ب علی میگه و معذرت خواهی میکنه.
من ؛ درمورد خونه حرف میزنم شروع میکنم ب تعریف کردن از آقای فلان تا بحث عوض بشه. مثلا میگم علی آقای فلان خیلی ب من کمک کردن اجاره و اینارو پایین گرفتن و....
2 . زنه ب ماممیگه این دخترتون اون موقع مقصر بود وقتی شوهر هست باید بگه ک من نیام.
من ولی چجور. بستگی داره تا چ حد بیان بشه خب. من میتونم سریع ک اوه راستی دیدی چی شد اون صاحبخونه قبلی کلی پول منو بالا کشید و....
و اگر در همین حد موند و بعدش مام پرسید چی بگم
میگم کلا حرف زده ک کسی اومد بهش خبر بدم و سر اون ماجرای دوستم ک قبلا اومده بود میگفت


حالت دوم من حضور ندارم
3 . مرده ب علی میگه. من ی مردی اومده بود خونمون برا پرده اندازه گیری کنه این خانومه بی هوا اومد تو فکر کرد منم هیچی نگفتم

4 . زنه ب مام میگه؛ (مثل بالا). وقتی من نباشم کسی هم نیست. و اینگونه تمام زندگی من نابود میشه
فقط چی باید بگم، اگر حرفی زده شد ک اره این خانومه اومد تعریف کرد ک فلان جور شده و اون کی بوده و کجا و چکار. من
الف،  اومد ی روزه و برگشت میخاست با قبلی صحبت کنه من نگفتم ب شما ک نگران نشید و ضایع نشم ک پولمو بالا کشیده.
مطمئنا پرس و جو میشه ک چی شده. پس ریدم ب این راه حلت
ب، یکی از دوستامبا شوهرش جا نداشتن گفتم بیان اینجا بخوابن. ترسیدم اگر خانومه بفهمه گیر بده. شوهرش زیرپوش . (خیلی خب مسخره است من با پیراه نیستم دیگه) بازم ریدم ب این راه حلت
ج، این زنه دیوانه است توهم زده. و بعد بیان میشه عه جدی پس روبرو
د ، دوستم ک اومده بوده اینجا ب این خانومه گفتم خواهرمه. این خانومه کار داشته بی هوا اومده تو شوهر بوده. ؛ اگر زنه اسمم رو گفته باشه نمیتونم اینو بگم. و اگر بگم و دوباره بره پرس و جو کنه ی ازم میشه ک هیچ جوره نمیشه.

اگر مورد 4 پیش بیاد هیچ راه حلی ندارم. اصلا نمیدونم حتی چی باید بگم

قسمت ترسناک ماجرا: شوو مام زود با دیگرانی ک غریبه باشن صمیمی میشن و حرف میزنن کلی
قسمت خیلی کم دلخوشکنک: فعلا این زنه عقب نشینی کرده

بدترین شرایط: مورد 4
حداقل ترین راه حل: نزارم هیچ کس تنها بمونه. و  خداجون هرکی دوس داره این اتفاق نیفته. من غلط کردم خدا گوه خوردم.

بعدا نوشت: حالت سومی هم وجود داره: زنه همه چیزو خودش تعریف کنه

حالت چهارم:

هیچ اتفاق بدی نیفته و هیچ حرفی زده نشه. شاید تو همه زندگیم این جزو معدود چیزهایی ک انقدر ملتمسانه میخوام ک رخ نده

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۲/۳۰
مریم بانو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دانلود آهنگ جدید