روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

لباس

سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۴۳ ب.ظ

تمام لباسهایی که تو این یکماه پوشیده و اویزون کرده به جالباسی جمع میکنم
میندازم رو تخت و لباسای خودمو
میرم روی تخت می ایستم
در کمد رو باز میکنم
جالباسی های خالی رو میارم روی تخت و دونه دونه لباسها و شلوارها رو بهش آویزون میکنم
دونه دونه و با دقت
اون بلوز زرد که بهم گفت چون تو زرد دوست داری خریدم
اون لباس آستین کوتاهی که از آمادای براش خریدم و همون موقع برای نشون دادن خوشحالیش پوشید
اون کت سورمه ای رو که ب سلیقه ی من خرید
اون اورکت ک مامانم سال اول عروسی براش خرید و خیلی دوسش داشت و منم خیلی دوست داشتم وقتی میپوشید
اون شلوار کتان زرشکی که گفت چون من شلوار زرشکی دوس داشتم خریده
اون شلوار سورمه ای و اون شلوار جین رو که همه رو بخاطر اینکه من خوشم میامد خرید
دقت بی نهایتش در انتخاب لباس که لباسی رو بخره که من حتما خوشم بیاد
بی نقص عه بی نقص
تمام لباس هایی که برازندشه 
که هروقت تو یه جمع میهمانی میپوشه بدون شک از همه مردهای اون جمع سرتره
و دیشب که صورتمو گرفت و نگام کرد گفت مریم دوستت دارم

تنها لباسی که دارد و برازنده اش نیست
منم
............................

افتاده ام از چشم تو ویران ویرانم
دستی نمی آید چرا دیگر به تسکینم
من شبیه کوه برفی سرد و سنگینم

ببین مرا
چگونه زیر بار غصه خم شدم
نشسته ام به این امید میان بغض و گریه ها ببینمت
........................................
دوراهی های زندگی تمامی ندارد مریم جان

دلم میخواهد بعضی شب ها خودم را در آغوش خودم بکشم
چیزی در گلویم بالا و پایین میرود وول میخورد
هر روز در تمام حوادث روزمره انواع مختلفی از زندگی ام رو تصور میکنم اینکه اگر الان اینجا نبودم اگر اینجور نبود اونجور نبود
دقیقا مثل همان ایده ی جهان های موازی
اینکه من در این جهان فیزیک میخانم و دخترکی دارم
شاید در جهانی دیگر همین مریم ک خودم باشم سیکل داشته باشم و 3 تا بچه قد و نیم قد
مرتب در جهان های موازی انواع دیگری از زندگی خودم را میبینم

نمیدانم این راه به کجا راه دارد
فقط ضعیفم همین
نه توانایی تغیر راه دارم نه قدرت ساختن راه. مثل ماشینی با دنده خلاص حرکت میکنم

توی ماشین در حال رانندگی آروم زیرلب آواز میخونه میدونه آواز خوندنشو دوست دارم

خواب فرار میکند از چشمانم
نگاهش میکنم با تمام جزئیات صورتش بدنش ابروهاش چشماش که همان چشمان دخترک است
لب هاش موهاش که تارهای سفیدش زیاد شده پوستش که چروکیده تر از قبل شده
میرم نزدیکتر پاهامو میندازم دور پاهاش
چشماش بسته است و خوابه
دستش رو میاره جلو و کورمال کورمال روی تخت دنبالم میگرده
پیدام میکنه
میکشونتم سمت خودش
میبوسه
دوباره به خواب میره

این چه زندگی ایه آخه
کی میفهمه چی زندگی ایه کی
وقتی هرشب به سختی به خواب میروی.......

زنهایی که رژلب قرمز قرمز میزنند
غمگین ترین زنان اند

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۱/۲۷
مریم بانو

نظرات  (۱)

قوی باش، هر اتفاقی تو زمان خودش رخ میده، خودت رو بابتش سرزنش نکن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دانلود آهنگ جدید