به هرکی چه
دلم گرفته
دوست دارم بنویسم
تنهام
پشتم خالیه
نگرانم
دلم شور میزنه
عصبانی ام
گریه ام میگیره
طاقت ندارم
از همه چی عقبم
دوست دارم تنها باشم
کلی کار ریخته رو سرم
نباید غر بزنم
سخته
همه چیز سخته
دور خودم میچرخم
فرمول های کیهانشناسی رو نمیتونم درایو کنم
حس میکنم ناتوانم
فکرم کار نمیکنه
محاسبات ساده رو اشتباه مینویسم
پولم باز تموم شد
دلم یه کم آرامش میخاد که هیچ جا نیست
گزارش کد نویسی رو برا استادم آماده نکردم
با خودم درگیرم
خودمو نمیشناسم
نمیدونم کی ام
نمیدونم چی درسته . نمیدونم چی میخام . نمیدونم واقعا چیه کیه کجا
نمیدونم من چی ام
شی ام
آدمم
حیوونم
خرم
خلم
گاوم
مریضم بیمارم خوبم بدم
نمیدونم
گیجم
هیچ آهنگی گوش نمیدم
نمیدونم کدوم حس هام درسته
با دخترک دعوام میشه همش. اذیت میکنه. حس میکنم دوسش ندارم
و این واقعیت من است. یک عدد مریم که نمیداند کیست کجاست چیست
بسان ذره ای معلق از جنس ماده ی تاریک
بی هیچ ردی بی هیچ اندرکنشی بی هیچ نوری بی هیچ چیز قابل دیدنی
فهمیدم ماده ی تاریکم و صرفا به خاطر 50 کیلو وزنم اندکی جاذبه دارم
لتععععععععععععععععععععععععیلاعتتتتتتتتالتالقفافعلفعتلقفلاتقیلاتنیبتن