روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۱ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند
هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند

ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلت
هرچه جز یاد مرا با خاک یکسان می‌کند

با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کی پشیمان می‌کند؟

مثل مادر عاشق از روز ازل حسرت‌کش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند

اشک می‌داند غم افتاده‌ای مثل مرا
چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند

عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بی‌درمانشان را مرگ درمان می‌کند

***

  مژگان عباسلو 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۰۱ ، ۱۹:۱۳
مریم بانو

مینوازد گوش جان را ، همچو سازی دل شکسته …
هر چه که از دل برآمد ساده بر دل ها نشسته …
زمان میان من و او ، جدایی افکنده ست…
من ایستاده در اکنون و او در آینده ست‌…
چه مایه گشتم و آینده حال گشت و گذشت!
هنوز در پی آینده ، حال گردنده ست…
به هر قدم قدری گفتم از زمان کندم!
کنون چو می نگرم ، او ز عمر من کنده ست…
که سر برآرد ازین ورطه؟جز کسی که هلاک!
کمند شوق کنارش به گردن افکنده ست!
به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم!
که راه دور تر از عمر آرزومندست…

به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم
که راه دورتر از عمرِ آرزومندست
تو آن زمان به سرم سایه خواهی افکندن
که پیشِ پای تو ترکیبِ من پراکنده ست
به شاهراهِ طلب بیم نامرادی نیست
زهی امید که تا عشق هست پاینده ست
ز دورباش ِ حوادث دلم ز راه نرفت
بیا که با تو هنوزم هزار پیوندست
به جان سایه که میرنده نیست آتش عشق
مبین به کشتۀ عاشق که عاشقی زنده ست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۰۷
مریم بانو

چه فکر می‌کنی؟

که بادبان شکسته زورق به گِل نشسته‌ای‌ست زندگی؟

در این خراب ریخته

که رنگ عافیت ازو گریخته

به بُن رسیده راه بسته‌ای‌ست زندگی؟

چه سهمناک بود سیل حادثه

که همچو اژدها دهان گشود

زمین و آسمان ز هم گسیخت

ستاره خوشه خوشه ریخت

و آفتاب درکبود دره‌های آب غرق شد

هوا بد است

تو با کدام باد می‌روی؟

چه ابر تیره‌ای گرفته سینه تو را

که با هزار سال بارش شبانه روز هم

دل تو وا نمی‌شود

تو از هزاره‌های دور آمدی

در این درازنای خون فشان

به هر قدم نشانِ نقشِ پای توست

در این درشتناک دیولاخ

ز هر طرف طنین گام‌های ره‌گشای توست

بلند و پست این گشاده دامگاه ننگ و نام

به خون نوشته نامه وفای توست

به گوش بیستون هنوز

صدای تیشه‌های توست

چه تازیانه‌ها که با تن تو تاب عشق آزمود

چه دارها که از تو گذشت سربلند

زهی که کوه قامت بلند عشق

که استوار ماند در هجوم هر گزند

نگاه کن

هنوز آن بلندِ دور

آن سپیده آن شکوفه‌زار انفجار نور

کهربای آرزوست

سپیده‌ای که جان آدمی هماره در هوای اوست

به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن

سزد اگر هزار بار

بیفتی از نشیب راه و باز

رو نهی بدان فراز

چه فکر می‌کنی؟

جهان چو آبگینه شکسته‌ای‌ست

که سرو راست هم در او شکسته می‌نمایدت

چنان نشسته کوه درکمین دره‌های این غروب تنگ

زمان بی‌کرانه را

تو با شمار گام عمر ما مسنج

به پای او دمی‌ست این درنگ درد و رنج

به سان رود

که در نشیب دره سر به سنگ می‌زند

رونده باش

امید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش

 

#هوشنگ_ابتهاج. #سایه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۳:۲۲
مریم بانو

خلاصه که پیرو‌ پست قبلی ب پیوست اضافه میکنیم که:

 

دیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره نداره
دیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره نداره
چرا این در و اون در میزنی ای دل غافل
دیگه دل بستن و دل بریدن فایده نداره
وقتی ای دل به گیسوی پریشون می رسی 
خودتو نگه دار
وقتی ای دل به چشمون غزل خون می رسی 
خودتو نگه دار ، خودتو نگه دار

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۲:۲۸
مریم بانو

باز اومدی سر وقت ما؟ 

ای بابا! 

چی می خوای دکتر؟! 

خوبم من

نیگا گوشه پیشونیم زخمه

می بینی؟ 

پریشب با پیچ گوشتی شکافتمش، یه عالمه مورچه ازش ریختن بیرون، رفتن پی روزگار. 

دکتر! می دونی مورچه ها پیر می شن چی می شه؟ 

می شن غذای بقیه مورچه ها. 

یعنی یهو می بینی یه مورچه میونسال بابا ننه شو خورده دکتر!

یا مثلاً یارو دلبر جوونه جنازه عاشق پیرشو خورده جای ناهار. 

کوفت بخوره

وحشتناک نیس؟ 

دکتر! یعنی بین مورچه ها هم عاشق کشی رسمه؟ 

تف به روزگار. 

خوبم

اون قرصا رو که نوشتی، می خورم، همه ش می خوابم، انگار که مرده باشم. 

دکتر! دیوونه ها بمیرن، می رن بهشت. مگه نه؟ 

باس برن

2 تا جهنم واسه یه نفر خیلی نامردیه

نی؟ 

هس دیگه

ما باس بریم بهشت

بهشت هم که می دونی کجاست؛ همونجایی که دلبر ما رو بخواد

نه؛ نه بابا... 

دلبرو فراموش کردیم، به موت قسم

کجا دیگه عین اون وقتا می ریم زیر برف وایسیم آدم برفی بدبخت عاشق خورشید شیم؟ 

کو؟ 

همه ش افتادیم گوشه اتاق، هرکی هم می خواد از دلبر بپرسه، خودمون رو می زنیم به خواب. 

یادمون رفته دلبرو

تو بمیری

یادمون رفته صداشو

یادمون رفته چشماشو وقتی می خندید

یادمون رفته دستاشو که حلقه می کرد دور تن ما و سفت می چسبید بهمون

همه رو یادمون رفته

کو؟ 

گریه؟ 

نه بابا! قطره ریختم تو چشام، هوا دوده چشمامون می سوزه

حالا بی خیال دکتر! 

شما فردا صب بگو ما رو ببرن، سرمون رو برق بذارن، بلکه م شد و دیگه خواب دلبرم ندیدیم. 

ناکس می آد تو خواب، گیساشو وا می کنه، می ریزه رو شونه هاش، قربون گیساش می ریم، به روی ما می خنده، می گه: یادت نره دوستت دارم.

مام که ساده، باورمون می شه، صبح پا می شیم، می بینیم خیسه بالش کهنه از گریه هامون

گریه خوبه ها واسه حال دیوونه ها، اون خانوم پرستاره گفت

اما شما بگو بیا ما رو ببرن، سرمون رو برق بذارن، خسته ایم

یه شب هم بخوابیم، خواب دلبر نبینیم، صب بشه، بیدار شیم عین آدم، بی دلتنگی و پریشونی ؛ بی دلتنگی و پریشونی

خوبم دکتر! 

به قول این یارو دیوونه عه، "از اون خوبا که پدربزرگ بود و صبحش مرد". 

مام خوبیم، اما یه وقت هم دیدی فردا صبح خودمون رو آویزون کردیم به این درخت خشک وسط محوطه آسایشگاه. 

یعنی بستگی داره امشب که دلبر می آد به خوابمون چی بگه

اگه ما رو بخواد، هوا خوبه

اگه نخواد، ابره

ابر بی بارون

 ابر سیاه

اگه صبح شنیدی ما زنده موندیم، بگو ما رو ببرن، سرمون رو برق بذارن، خوابمون می آد.

یادت نره؟ 

#حمید_سلیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۰۲:۳۴
مریم بانو
نه دل مفتون دلبندی، نه جان مدهوش دلخواهی
نه بر مژگان من اشکی، نه بر لبهای من آهی
نه جان بی نصیبم را، پیامی از دلارامی
نه شام بی فروغم را، نشانی از سحرگاهی
نیابد محفلم گرمی، نه از شمعی نه از جمعی
ندارد خاطرم الفت، نه با مهری نه با ماهی
بدیدار اجل باشد، اگر شادی کنم روزی
به بخت واژگون باشد، اگر خندان شوم گاهی
کیم من؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان
نه آرامی، نه امیدی، نه همدردی، نه همراهی
گهی افتان و خیزان، چون غباری در بیابانی
گهی خاموش و حیران، چون نگاهی بر نظرگاهی
رهی، تا چند سوزم در دل شبها چو کوکبها
به اقبال شرر نازم، که دارد عمر کوتاهی
#رهی_معیری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۰۰ ، ۰۲:۳۶
مریم بانو

ارغوان می‌بینی؟
به تماشاگه ویرانی ما آمده‌اند…


مانده‌ایم تا ببینیم نبودن را
آخر قصه شنودن را


پشت این پنجره‌ی بسته هنوز
عطر آواز بنان مانده است


شهریار اینجا
شعر نقاشش را خوانده است


آن شب افشاری
با کسایی و قوامی و ادیب


تا قرایی و فرود
وان درآمد از اوج


شجریان، لطفی
چه شبی بود، دریغ


زندگی روی از این غمکده گردانیده است
ارغوان
در و دیوار غریب افتاده چه تماشا دارد؟

 

“هوشنگ ابتهاج”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۰ ، ۰۲:۲۴
مریم بانو

باید از تلخی انگور گذشت تا به یک مستی جانانه رسید


باید از شعله اتش بگداخت تا به افسانه پروانه رسید


باید از دشنه نامرد چشید تا به یک هیبت مردانه رسید


باید از حس عطش اب نخورد تا به یک حس شجاعانه رسید


باید از پیشه ایوب رسید به وصالی که زلیخا نرسید


یا به اندازه یعقوب کشید شب یلدا و به فردا نرسید

دل ما را احدی اب نکرد به جز ان غمزه که دزدانه رسید


باید از هیچ شبی خواب نکرد تا شبی وقت دل ما نرسید


هیچکس مهلت فریاد نداد تا که از حنجره مستانه رسید


هیچکس بوسه به ما یاد نداد تا شبی عاشق دیوانه رسید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۲۷
مریم بانو

باشد حسن ختام امشبمان بلکه سر بگذاریم و بخسبیم:

 
سلام
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!


تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیده‌ام خانه‌ئی خریده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار ... هی بخند!
بی‌پرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
یادت می‌آید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟؟؟
نه ری‌را جان
نامه‌ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت می‌نویسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن!!
 
سید علی صالحی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۹ ، ۰۲:۲۲
مریم بانو

چون مترسکهای شالیزار پوشالی شدم

زندگی بی آرزو خالی ست ؛ من خالی شدم

مثل شبتابی که تابیدن فراموشش شده

چشم من چندی ست خوابیدن فراموشش شده

 

هیچکس هم علت بی خوابی ام را درنیافت

راز این دلتنگی و بی تابی ام را درنیافت

کس نمی فهمد مرا جز آنکه در خود گم شده ست

یا خیابانی که مالامال از مردم شده ست

 

زائری ناآشنا در معبدی ویران شده

با سری از شدت اندوه آویزان شده

من غریبم ! از دیار قبر و تابوت آمدم

از بخارِ سمی گوگرد و باروت آمدم

 

پیش از آنکه مأمنی یابم هلاکم می کنند

چند ساعت قبلِ مردن نیز خاکم می کنند

در سکوت قبر من خاک عمیقی جاری است

درسکوت خیره پژواک عمیقی جاری است

 

جوهر دیوانگی در جان و خونم بوده است

عشق چون ترسی مقدس در درونم بوده است

خوب در احوال موجودات دقت می کنم

با گل و سنگ و گیاه و آب صحبت می کنم

 

کشف کردم علت حیرانی دیوانه چیست ؟

راز شکل هندسی در بال هر پروانه چیست ؟

 

اینکه گاهی بر زمین کوبد شکارش را عقاب

می دهد از دست گاهی اختیارش را عقاب

دشتها اغلب به میل خود بیابان می شوند

ابرها تصمیم می گیرند و باران می شوند

 

می شناسم هر که عمری بی هدف گردیده است

رنج غواصی که دنبال صدف گردیده است

 

رستمم ! با یال و کوپالم به راه افتاده ام

گرچه قبل از خوان اول توی چاه افتاده ام !

هر کسی دم از مروت زد دمی مردی نداشت

هیچ پرحرفی در این عالم عملکردی نداشت

 

من تجلی سکوتم را " سرودن " دیده ام

من حضور ناب را در " محو بودن " دیده ام

باصداقت گفته ام : اهل صداقت نیستم !

گاه هم آنگونه پابند شرافت نیستم

 

بغضهایم غالبا از صحنه سازی بوده است

این تقلب قسمتی از عرف بازی بوده است

اشکهایم مبدأ تاریخ باران می شود

سنگ قبرم سفره ی عقد جوانان می شود

 

خوب می دانم که از روز تولد تاکنون

لحظه ای از چشم عزراییل پنهان نیستم

دائما در دسترس باشم نمی آیم به چشم

اینکه معمولا نباشم گاه باشم بهتر است

 

اهل صحبت باش و از اضداد اصحابی بساز

با محبت از محارب نیز محرابی بساز

خوب می یابی مرا هر جا که تنها بوده ای

هر کجا حس می کنی قبلا در آن جا بوده ای

 

حل نشد در من تضاد بین جبر و احتمال :

سربراهی در جوانی ؛ شیطنت بعد از کمال !

گرچه گاه اهل یقین گاهی مردد می شدم

هر چه هستم ؛ من همان هستم که باید می شدم !!!

 

 

شاعر:  اصغر عظیمی مهر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۹ ، ۲۱:۳۶
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید