روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۳ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۵۱
مریم بانو

  

حیاط خیس شده بود و کفی. اب و کف ی کمی ریخت روی پله ها
ما تو سالن نشسته بودیم ک دخترک موقع پایین اومدن از پله پاهاش لیز خورد و 3  4 تا پله لیز خورد پایین. سریع بلند شد و گریه دوید بالا
ولی دلش طاقت نیاورد و دوست داشت پیش من باشه برا همین سریع برگشت پایین
باباش دعواش کرد ک چرا افتاده زمین
چند دقیقه ای گذشت و اروم شد
اول بهم گفت مامان من ی کمی اب رو تاید ریختم روی موکت ک موکت رو بشورم ک کمک شما بکنم و تاید توی پله ها نریختم اصلا من نمیدونم چجور اب و کف اومده روی پله و من روی پله نریختم اخه.😄😄😄
بعد پاشد رفت ب باباش گفت : تو هروقت خودت زمین بخوری هم خودتو دعوا میکنی؟؟؟؟؟😐😐😐😐😐😨😨😨
..........
میگه بچه ی دیگه ای نیار چون اذیتش میکنید. منو از تو دلت اوردی ک چی ک اذیتم کنید. خب دلتو قاچ کن برگردم تو دلت.😯😯😯😯😯 .
 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۱۲
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید