روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

روزگار نوشت

تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی

پیام های کوتاه
  • ۱۰ مرداد ۹۹ , ۰۰:۴۵
    حالت
  • ۳۱ تیر ۹۹ , ۰۱:۲۷
    حتی
  • ۱۵ خرداد ۹۹ , ۲۰:۳۷
    ...
  • ۲۹ آذر ۹۸ , ۱۴:۳۶
    دل2
  • ۲۷ آذر ۹۸ , ۰۱:۱۰
    شعر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۵:۳۱
مریم بانو
اردک و مرغی داریم  یک نوع نیستند ولی تو این مدتی ک باهم هستند ب شدت ب هم وابسته شدند طوری که یکیشون نباشه اون یکی حیاط را میزاره رو سرش
شب ها کنار هم میخوابند جوری که بالهاشون با هم درتماس باشه
ی روز ساعت 4 صبح از صدای اردکه از خواب بیدار شدم فکر میکردم گرسنشون شده رفتم ک غذا بدم دیدم اردکه لب پله های ما ایستاده و مرغه را داره نگاه میکنه که اومده پایین. لب پله ها ایستاده بود و صداش میکرد که بره بالا
امروز صبح بازی صدای جیک جیک میامد دخترک گفته اردکه باز مرغ را گم کرده میرم مرغه را نشونش بدنم(معمولا اردکه گمش میکنه و کلی جیک جیک میکنه تا پیداش کنه) 
یهو صدای دخترک از تو حیاط اومد ک گفت مامان بیا بیا از چشم اردکه داره مورچه میاد
رفتم حیاط اردکه مرده بود. و مرغه اون نزدیکش راه میرفت و هی صدا میزد
مامانم اومد گفت دیشب مرغه پرید بالا رو گلدون خوابید هرچی خواستم اردکه را بگیرم بزارم کنارش نتونستم. شاید از تنها خوابیدن ترسیده
و اردک زیر گلدون مرده بود...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۱۴
مریم بانو

با خودم بد شده ام

بد و بی رحم شده ام

نامهربان شده ام

...

و فکر میکنم نامهربان نباشم غیر عادیست 

اصلا باید باشد درست تر است

شب ها نگران

روزها بی قرار آرام

در خواب پر تشویش خسته

در بیداری در خواب...

...................................

دختر زهرا ، پسر مهدی دنیا آمدند ..........

...................................

دخترک صدایم میکند مریم؛ اگر پاسخم چیزی جز "جون مریم" باشد شاکی میشود. جان این روزها....

...................................

من مسئول آنم که هست که بود که هستم که خواهم باشم. بی دخل و تصرف کسی. من رقم خواهم زد .... برای همین فعلا نقلی نخواهم کرد. من باید راه را بروم. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۴۲
مریم بانو
دخترک تو فکره بهش میگم ناراحتی میگه نه دارم ب اهورا فکر میکنم
عاشق اهورا شده میگه اخه اهورا تو مهد بهم میخنده
همش تند تند دلش تنگ میشه میگه بریم اهورا را بیاریم خونمون ولی مامانش نیاد (از حالا با مادرشوهر بده خخخخ) میخاد با اهورا بره پارک و میگه بزرگ شدیم اهورا بابا شد باهم میریم دانشگاه پیش استادمون
نشده بود انقدر یکیو بخواد
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۱۳
مریم بانو
adjourn
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۲۵
مریم بانو
من:دختری ببین اونو اسمش مریخه
-نه ستاره است
-اره ی ستاره است اسمش مریخه
-میخام بهش دست بزنم
-دوسش داری؟
-آره شاخ داره
-کوووووو؟
-اونان نمیبینی کنارش صافه داره میاد
-بقیه ستاره هام شاخ دارن؟
-نه مریخ فقط داره . میخام بهش دس بزنمممم (نزدیک بود دیگه گریه کنه)
همسرجان: ولش کن بیا بچه ر باستاره ها آشنا نکن میره ی رشته بی درآمد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۷ ، ۰۸:۵۹
مریم بانو
دختری:مامان ناراحتی؟
من: نه
دختری: چرا پس اخمات توعه
من: خب بیا بیرونش میکنم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۷ ، ۱۱:۴۹
مریم بانو
11 سال گذشت از سفر کردنمان با هم
11 سالی که درخت زندگی رشد کرد با تنه ای پر از زخم چندیست که میفهمی تنه درخت زندگیمان چه قدر زخمی و پژمرده است و چه سرد و سرما زده شده است...
همسفرجان بی حس شده ام...
مریمی که مریم نیست...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۷ ، ۱۷:۲۶
مریم بانو
تنهای تنهام تک و تنها
اینجا همه صندلی ها دیوارها آدمها تو شعاع کیلومترها دورتر ازم قرار گرفتند انقدر که نه میبینمشون نه میشنومشون...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۶:۳۹
مریم بانو
معتاد شده ام به چشمانت...
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۲۳
مریم بانو

دانلود آهنگ جدید